یافتن پست: #نخ

mohamad
mohamad
آدما عین کتابند : از روی بعضیا باید مشق نوشت ... از روی بعضیا باید که جریمه نوشت ..... بعضیا رو باید چندین و چند بار خوند تا که فهمید ...... بعضیارو نخونده باید دور ریخت ..... و بعضیارو باید که برای همیشه محفوظ کرد ....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 19:39
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
@asalam

من نمیدونم این کیه که نیومده منو ایگنور کرده {-10-}

فوش بدم ؟
39 دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 18:17
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خـــــوبــــــــرویان جفا پیشه وفا نیز کنند

به کســــــــان درد فرستند و دوا نیز کنند

پادشــــــــاهان ملاحت چو به نخجیر روند

صید را پـــــــــــــای ببندند و رها نیز کنند

گر کند میل به خـــــوبان دل من عیب مکن

کاین گناهیست که در شهر شما نیز کنند

بــــــوسه ای زان دهن تنگ بده یا بفروش

کاین متـاعیست که بخشند و بها نیز کنند

گر رود نــــام من اندر دهنت نیست عجب

پادشاهان به غلــــــــــــط یاد گدا نیز کنند
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 10:33
+4
saman
saman
در CARLO

این محسن یگانه هم مارو گاگول فرض کرده ،


 


 


میگه بخند به حال من که حالم خنده داره ؛


 


 


 همین که نیشمون وا میشه میگه نخند به حال من که حالم گریه داره

دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 09:08
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

برایم مداد بیاور مداد سیاه می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم! یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند! یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم شخم بزنم وجودم را … بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا! یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد و بی‌واسطه روسری کمی بیاندیشم! نخ و سوزن هم بده، برای زبانم می‌خواهم … بدوزمش به سق … اینگونه فریادم بی صداتر است! قیچی یادت نرود، می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم! پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی! مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت. می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود ! صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی بگیر! می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب، برچسب فاحشه می‌زنندم بغضم را در گلو خفه کنم! یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد، فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند، به یاد بیاورم که کیستم! ترا به خدا … اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند برایم بخر … تا در غذا بریزم ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم ! سر آخر اگر پولی برایت ماند برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند، بیاویزم به گردنم … و رویش با حروف درشت بنویسم: من یک انسانم من هنوز یک انسانم من هر روز یک انسانم

دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 02:53
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چه فرقی میکند چند شنبه است ؟

من سکوتم خیس : از آواز این بی نامها است .

پوسیدم از اضطراب برگشت : در میان ازدحام خوابها : در این برهوت بیم زوال ندارم : مخشوش

و محصور لحظه : تنها مانده ام .

و اکنون اقرار میکنم که تنهای تنهایم .

اینجا پنجره ها تنها رو به دلهره نیستی باز هستند : نیستی تا ببینی : از درد میلرزند .

از وسوسه رفتن لبریزم : محجورم : کاش بودی تا بنگری چه رنجورم : در ذهن این تشویش ها

بارور شدم : دارم به ویرانی اعتیاد پیدا میکنم : ملول و آزرده به دیداری دوباره می اندیشم .

از این منظر : از این تصویر : از این گریه .

خنده هایم بر لبم فرارند : بی اعتبارند : خوشی هایم اگر باشند ناپایدارند : وای اگر نباشی !!!

نبض لحظه هایم نخواهد زد : باور ندارم در این زمین هرز بروم .

در حال سقوطم پیوسته : اما با حالی پریشان به انکار ویرانیم به پا می خیزم .

کجا رفتند دقایقی که جزبمان میکرد ؟ گیجم : گنگم : تاول جامانده بر ذهن زمانم .

متورم و مت[!] و باد کرده ام : ای آئینه : ای آئینه نقاب از چهره ام بر دار و آئینه چه وقیهانه فارغ از

کشمکش نفسهای پر اضطرابم : دیوانه وار ترک میخورد .

من در گیرودار این بهت سرسام گرفتم : رو به مقصدی نامعلوم تحلیل میروم .

در هاله ای از بی سرانجامی تاریک میشوم : من به واقعیت فاصله نزدیک میشوم .

و در امتداد نازکها : باریک میشوم .

محصور شدم : چاره ای نداشتم : نقبی زدم به شعر : به قافیه : به عشق .

هرچند اهل طغیان نیستم : چون موج !!! وای ... این همه واژه مظلوم : حرفهایم برای تو نامفهوم .

درگیرودار این فراموشی : خط تابش چشمم عاقبت خاموشی است .

دردهایم را پایانی نیست و حرفهایم را همچنین .

بی انتها است : کسی چه میداند شاید تا به ابد .

خمیازه ای بکش : بخواب : تا نبینی وحشت و کابوس بی داریم را در انعکاس درد .

التماس یک مرد
آخرین ویرایش توسط A-Sh-F در [1392/04/30 - 02:36]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 02:30
+7
saman
saman
در CARLO
 یه بار تو تاکسی از سر حجب و حیا، خودمو چسپوندم به در تا نخورم به دختره
 دختره گفت: آقا این مسخره بازی ها چیه درست مثل آدم بشین دیگه!
 آدم نمیدونه باید چیکار کنه !
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 16:43
+6
SAEED
SAEED
چرا دلت گرفته؟
اوهم آدم است
اگر دوستت دارم هایت را نشنیده
گرفت
غصه نخور
اگررفت ، گریه نکن
یک روز چشمای یک نفر عاشقش
میکند
یک روز معنای کم محلی را میفهمد
یک روز شکستن را درک میکند
آن روز میفهمد آه هایی ک کشیدی
از ته
قلبت بوده
میفهمد شکستن یک آدم
سنگینی
دارد…

دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 16:13
+12
*elnaz* *
*elnaz* *
به کسي نخواهم گفت با من چه کردي نمي خواهم عشق ... براي آدمها کابوس شود..
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 14:18
+3
sara
sara
باید خودم را ببرم خانه باید
ببرم صورتش را بشویم
ببرم دراز بکشد
دلداری‌‌اش بدهم که فکر نکند
بگویم که می گذرد، که غصه نخورد
باید خودم را ببرم بخوابد
"مــــــــــن" خسته ست....
دیدگاه  •   •   •  1392/04/29 - 09:34
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ