یافتن پست: #نخ

saman
saman
در CARLO
یکی دیگه از فانتزیام اینه :

سوار یه پیکان تاکسی بشم ، یه تراول ۵۰ تومنی تا نخورده رو بدم به راننده …

راننده بگه آقا یه نفرید ؟؟؟

منم یه کم مکث کنم و با یه لبخند معنی دار بگم : خیلی وقته …

بعدش پیاده بشم و تو افق حرکت کنم !

راننده هم از پشت صدام بزنه آقا … آقا … آقا ، بقیه پولتون !!!

منم کُتمو بندازم رو دوشمو بی توجه به راننده تو تاریکیا محو بشم …
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 17:45
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی پیش میاد که تنهایی از سر و کولت بالا میره .......

کسیو نداری باهاش باشی ... درد دل کنی .... تنهایی تو پر کنی .....

اونوقته که حس میکنی : هیشکی دوست نداره .......

با احساس جوابمو بده ........

شده تا حالا احساس کنی کسی دوست نداره ؟؟؟
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 16:55
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می شناسم کسانی را کـہ
زیـر یک سقف زندگی می کنند
روی یک تخت می خوابنــد ..
و سالهاست شناسنامـہ شاטּ بـہ نام هم شده
امّا قلبشان را جایی دورتـر از خانـہ جا گذاشتـہ انـد ..

.. و مــטּ فکر می کنم دیگر هرگز محرم هم نخواهند شد ...

امّا تـو ..
از دور نگاهم کـטּ ..
صادقانـہ ...
با همان گیـرایی عاشقانـہ ات
تا ابد فقط بـہ تـو فکر خواهم کرد ..

تـو محـرم منی ...
حتّی اگر هرگـز نامت بــہ شناسنامـہ ام نیایـد ...

▼ بانگ فاحشــہ گـﮮ مـﮮ زنـﮮ
▲ و نمـﮮ دانـﮮ ایـטּ فاحشـہ فقـط بـراﮮ تــو عـریاטּ ڪـرد
▲ تنش و قلبـش را ..
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 16:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشق که میشوی...

مواظب خودت باش...

شبهای باقیمانده عمرت

به این سادگیها

صبح نخواهند شد ...!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 15:16
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO
تو نخواستي باقلبم بسازي باختيم هر دومون تواين بچه بازي در به در توخيابون ميگردم كاش توبودي نگاهت ميكردم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/1 - 14:37
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
@arash-tavanaei






آخرین ویرایش توسط ramin-rtbm در [1392/04/31 - 19:38]
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 19:38
+5
saman
saman
در CARLO
دروغ های متداول برخی پسران به دختران همراه با معانی آنها
دروغ: بعدا باهات تماس می گیرم
معنی: دیگه هیچ وقت منو نمی بینی
دروغ: تو قسمتی از وجود منی- نمی دونی تا چه اندازه دوستت دارم
معنی: تو برای من به اندازه کافی زیبا، باهوش و پولدار نیستی میزارمت کنار
دروغ: اون دختر هیچ تیریپی با من نداره – ما فقط دوست معمولی هستیم
معنی: عاشقشم
دروغ: من ترو برای وجود خودت دوست دارم
معنی: من فقط دنبال ………. هستم
دروغ: آخر این هفته با دوستام داریم میریم کوه
معنی: داریم میریم دختر بازی.
دروغ: می تونی ۵ هزار تومن بهم قرض بدی؟ تا آخر هفته بهت برمیگردونم
معنی: پولتو ببوس و باهاش خداحافظی کن.
این هم شاید بزرگترین دروغی باشد که تا بحال گفته شده :
دروغ: قول میدم تا زمانیکه مرگ مارو از هم جدا نکرده عاشقت باشم، باهات صادق باشم و ازت نگهداری کنم.

معنی: ازت میخوام لباسامو بشوری، خونمو تمیز کنی، غذا برام بپزی، وقتی مریض میشم ازم پرستاری کنی، از بچه هام مراقبت کنی، به دوستام و خـانوادم سـرویـس بدی . هر وقت بخوام میـرم با دوسـتــام و دخـتـرای دیـگـه گـردش، هیچوقت پول بـهت نمی دم و هیچ کلمه خوشـحال کنـنده ای بـهت نخواهم گفت و هیچ کاری که برای تو جالب باشه انجام نخواهم داد.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 17:54
+4
saman
saman
در CARLO

خواهرم میخواست به بچه ش آب پرتقال بده نمیخورد...


گفتم بده من بهش میدم، بردمش تو اتاق هر کار کردم نخورد، منم از لجش همه رو خودم خوردم به خواهرم گفتم همشو خورد.


گفت دست درد نکنه شکمش کار نمیکرد داروی مسهل ریخته بودم براش ... :|


هیچی دیگه گلاب به روتون رختخوابو دم در مستراح انداختم :|

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 13:49
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

بسیار ساده آواز رود از لابه‌لای درختان راهی به آسمان باز می‌کند و خرداد این سال روی شانه‌هایم می‌روید وقتی تمام پرستوها پرواز نخستین را به نیمروز خسته می‌سپارد و بال به هیاهوی راه هزارچشم تازه روی علف های ناز می‌روید

دیدگاه  •   •   •  1392/04/31 - 12:48
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

همان یک لحظه اول

که اول ظلم را می دیدم

جهان را با همه زیبایی و زشتی

بروی یکدگر ویرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش می دیدم

نخستین نعره مستانه را خاموش آندم

بر لب پیمانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که می دیدم یکی عریان و لرزان دیگری پوشیده از صد جامه رنگین

زمین و آسمان را

واژگون مستانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

نه طاعت می پذیرفتم

نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز کرده

پاره پاره در کف زاهد نمایان

سبحه صد دانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

برای خاطر تنها یکی مجنون صحراگرد بی سامان

هزاران لیلی نازآفرین را کو به کو

آواره و دیوانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان

سراپای وجود بی وفا معشوق را

پروانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

بعرش کبریائی با همه صبر خدایی

تا که می دیدم عزیز نابجائی ناز بر یک ناروا گردیده خواری می فروشد

گردش این چرخ را

وارونه بی صبرانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

اگر من جای او بودم

که می دیدم مشوش عارف و عامی ز برق فتنه این علم عالم سوز مردم کش

بجز اندیشه عشق و وفا معدوم هر فکری

در این دنیای پر افسانه می کردم

عجب صبری خدا دارد

چرا من جای او باشم

همین بهتر که او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتکاریهای این مخلوق را دارد

وگرنه من جای او چو بودم

یکنفس کی عادلانه سازشی

با جاهل و فرزانه می کردم

عجب صبری خدا دارد! عجب صبر
2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/30 - 23:36
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ