یافتن پست: #نخ

maryam
maryam
خدایا جای سوره ای به نام عشق در قرآنت خالیست

که این گونه آغاز میگردد :

وقسم به روزی که قلبت را میشکنند

وجز خدایت مرهمی نخواهی یافت!.........
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 15:40
+1
maryam
maryam
.به گوشت میرسه روزی ، که بعد از تو چی شد حالم

چه جوری گریه میکردم ، که از تو دست بردارم

نشد گریه کنم پیشت ، نخواستم بچه رفتارم

نخواستم بفهمی تو ، که من طاقت نمیارم

دلم واسه خودم می سوخت ، برای قلب درگیرم

یه روز تو خنده هات گفتی ، تو میمونی و من میرم

سرم رو گرم میکردم ، که از یادم بره این غم

ولی بازم شبا تا صبح ، تو رو تو خواب میدیدم...........
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 14:56
+2
hadith
hadith
تقدیم به ...
شادم كه در شرار تو مي سوزم
شادم كه در خيال تو مي گريم
شادم كه بعد وصل تو باز اينسان در عشق بي زوال تو مي گريم
پنداشتي كه چون ز تو بگسستم ديگر مرا خيال تو در سر نيست
اما چه گويمت كه جز اين آتش بر جان من شراره ديگر نيست
شب ها چو در كناره نخلستان كارون ز رنج خود به خروش آيد
فريادهاي حسرت من گوئي از موج هاي خسته به گوش آيد
شب لحظه اي بساحل او بنشين تا رنج آشكار مرا بيني
شب لحظه اي به سايه خود بنگر تا روح بي قرار مرا بيني
من با لبان سرد نسيم صبح سر مي كنم ترانه براي تو
من آن ستاره ام كه درخشانم هر شب در آسمان سراي تو
غم نيست گر كشيده حصاري سخت بين من و تو پيكر صحراها
من آن كبوترم كه به تنهائي پر مي كشم به پهنه درياها
شادم كه همچو شاخه خشكي باز در شعله هاي قهر تو مي سوزم
گوئي هنوز آن تن تبدارم كز آفتاب شهر تو مي سوزم
در دل چگونه ياد تو مي ميرد ياد تو ياد عشق نخستين است
ياد تو آن خزان دل انگيزيست كاو را هزار جلوه رنگين است
بگذار زاهدان سيه دامن رسوا ز كوي و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بيالايند اينان كه آفريده شيطانند...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/17 - 00:54
+2
ali rad
ali rad
گاهی با دویدن برای رسیدن به کسی، دیگر

نفسی برای ماندن در کنار او باقی نخواهد

ماند
دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 22:25
+4
عسل ایرانی
عسل ایرانی
دست هایت که مال من باشد ...!
هیچکس..!!
مرا..!! دست کم نخواهد گرفت ..!!!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 22:09
+9
ebrahim
ebrahim
..... برید تو دیدگاه بخونید
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 21:38
+7
ebrahim
ebrahim
دختر پسري با سرعت120کيلومتر سوار بر موتور سيکلت ...
دختر : آروم تر من ميترسم
پسر : نه داره خوش ميگذره
دختر : اصلا هم خوش نميگذره تو رو خدا خواهش ميکنم خيلي وحشتناکه
پسر : پس بگو دوستم داري
دختر : باشه باشه دوست دارم حالا خواهش ميکنم آروم تر
پسر : حالا محکم بغلم کن(دختر بغلش کرد)
پسر : ميتوني کلاه ايمني منو برداري بذاري سرت؟ اذيتم ميکنه
و.....
-------------------------------------------
روزنامه هاي روز بعد : موتور سيکلتي با سرعت 120 کيلومتر بر ساعت به ساختماني اثابت کرد .. موتور سيکلت دو نفر سرنشين داشت اما تنها يکي نجات يافت ..!

حقيقت ماجرا اين بود که پسر وقتي سوار موتور سيکلت بود متوجه شد ترمز بريده اما نخواست دختر بفهمه ، در عوض خواست يکبار ديگه از دختر بشنوه که دوستش داره ♥
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/16 - 20:26
+6
ali rad
ali rad
هنوز هم هستند دخترانی که تنشان بوی محبت خالص میدهد...

بکرند...

نابند...

احساساتشان دست نخورده است..

لمس نشده اند،

...... باور نکرده اند،

تحقیر نشده اند..

آری ، هنوز هم هستند ! نادرند ! کمیاب اند ! پاک اند !

روزی که قرار می شود کنار گوش کودکی لالایی بخوانند ، شرمشان از نام " مادر " نمی شود !

و زیر آغوش همسرشان ، چشمانشان را نخواهند بست که با رویای دیگری سر کنند....!!
3 دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 22:11
+3
Saman Mlh
Saman Mlh
احساسات نسبت به نفر قبلیت چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
1.خیلی باحاله،انده خندست
2.خجالت می کشم ازش
3.دوستش دارم !
4.دوست دارم بخورمش
... ... ... 5.اصلا دوسم نداره
6.حالا چی می شد یکی دیگه قبل ما میومد ؟
7.نفر بعدی لطفا !!
8.می خوام بزنمش
9.خیلی باهوشه
10.با شخصیته
11.خسته کنندست
12.غمگینه
13.زیر آب زنه
14.خیلی وحشتناکه
15.لوس و بی مزه
16.خیلی دوست داشتنیه
17.اه بازم این اومد
18.وای چقدر فک می زنه این
19.من نخوام اینو ببینم باید کیو ببینم
20.نمیشه بگم . شششش . . . . . . . ..!! !
21.خیلی مهربونه
22.دلم می خواد اددش کنم دوسم داری؟
23.بچه با نمک و خوبیه
24.بابا باور کن چاکرم
25.می خوام بکشمش
26.وای چقدر پولداره
27.ترسناکه
28.سرسام گرفتم از دستش
29.تو کی هستی؟
30.حرف مفت زیاد میزنه
31.چی بگم والا...
32.مهربونه
33.خشنه
34.کرکره خندست
35.باهوشه
36.عجب جیگریه ها.. .
37.حوصلشو ندارم
38.با من دوست میشی؟
39.خیلی بدی
40.هنوز بچه ای
41.با من ازدواج می کنی؟
42.تورو خدا با من دوست شو
6 دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 17:18
+4
ronak
ronak
بادبادک ها هم رفتند و من را با خود نبردند
گم خواهند شد ، می دانم !
و هیچوقت نخواهند فهمید که راز آسمان را تنها من می دانستم..........
دیدگاه  •   •   •  1390/12/15 - 13:09
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ