یافتن پست: #نخ

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای شیطون میری جاهای خوب خوب
عکسای خوب خوب میگیری
جرق جرق
جرق جرق
جرق جرق
جرق جرق
چیه دارم برات اسپند دود میکنم چشم نخوری@ghoghnoos
آخرین ویرایش توسط NEGAR1992 در [1393/03/7 - 15:22]
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/7 - 15:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
استیون هاوکینگ ( نخبه ی معلول ) اگه تو ایران به دنیا میومد ته تهش
دعوتش میکردن برنامه ی ماه عسل ، از بدبختیاش میگفت
اونوقت خودشو مادرشو مجری با هم میزدن زیر گری.
2 دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 17:15
+4
maryam
maryam

با آدم هایی که از شما دورند؛


فیلم نبینید، به گردش نروید، کتاب نخوانید؛


کلاً خاطره نسازید، یه روزی آن ها می روند؛



و شما می مانید و یک دلِ بهانه گیرِ زبان نفهم ...!


دیدگاه  •   •   •  1393/03/6 - 13:03
+4
maryam
maryam


مــــــــرد باید


وقتی با یکـــــــیه .. میگه اون و دوست داره
دیگه ..
با همه نخنده
با همه کامنت بازی نکنه
چت بازی نکنه
کلا
هر کاری که تن و بدن طرفشو بلرزونه ..
نکنــــــه ..



مَــــــــرد باشه !!!!


وگرنه همون بهــــــــــتر که نباشه


دیدگاه  •   •   •  1393/03/5 - 22:31
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO



وقتـــــــــــــــــی نخواستت...
آروم بـــــــــــــــــــکش کنار...
غم انگیز است نخواهد تو را....
مســـــــــخره است نفهمی...
و احــمقانه است اصرار کنی...



دیدگاه  •   •   •  1393/03/5 - 17:03
+6
محمد
محمد

چه تاثیرے دارد غصہ نخور درست میشود گفتنہاے مادر


اثرش را ھزار قرص خواب آور ندارد…


دیدگاه  •   •   •  1393/03/5 - 00:15
+5
farhad
farhad
خیلی ها مترسک رو دوست ندارن . چون پرنده ها رو می ترسونن .
ولی من دوستش دارم چون تنهایی رو درک میکنه
4 دیدگاه  •   •   •  1393/03/4 - 20:21
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO







لحظه ی خدافظی به سینه ام فشردمت

اشک چشمام جاری شد دست خدا سپردمت

دل من راضی نبود به این جدایی نازنین

عزیزم منو ببخش اگه یه وقت آزردمت

گفتی به من غصه نخورمی رم و بر میگردم

همسفر پرستو ها میشم و بر میگردم

گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی

گفتی تا چشم هم بزنی میرم و برمیگردم

عزیز رفته سفر کی برمیگردی

چشمونم مونده به در کی برمیگردی

رفتی و رفت از چشام نور دو دیده

ای ز حالم بی خبر کی برمیگردی

غمگین تر از همیشه به انتظار نشستم

پنجره ی امیدمو هنوز به روم نبستم

پرستو های عاشق به خونشون رسیدن

اما چرا عزیز دل هر گز تو رو ندیدن

گفتی به من غصه نخورمی رم و بر میگردم

همسفر پرستو ها میشم و بر میگردم

گفتی تو هم مثل خودم غمگینی از جدایی

گفتی تا چشم هم بزنی میرم و برمیگردم

عزیز رفته سفر کی برمیگردی

چشمونم مونده به در کی برمیگردی

رفتی و رفت از چشام نور دو دیده

ای ز حالم بی خبر کی برمیگردی






دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 21:24
+4
maryam
maryam



پسری که ازت نپرسـه کجا میـری ،کجا میـای ؟،
بهـت نگه زود میـری خونـه ،
نگه رسیـدی زنـگ بـزن ،

نگـه روسریتـو بکـش جلـو ، روزی 10بـار زنگ نزنـه ،...
جلوی دوستـاش دستتـو سفـت تر نگیـره ،
نگه فقـط 5min بیـا جلـوی در ببینـمـت ،
نبرتـت برف بـازی ،
واست عروسـک و پاستیـل و لواشک نخـره . .
اصلاً پسـر نیــــــــــــــــست . . .اشیاســـــت...





دیدگاه  •   •   •  1393/03/3 - 00:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.
یکروز تصمیم گرفت میزان علاقه‌اى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.
یکى از دامادها را به خانه‌اش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مى‌زدند
از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.
دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.
فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠۶ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
زن همین کار را با داماد دومش هم کرد
و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.
داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠۶ نو هدیه گرفت که روى شیشه‌اش نوشته بود:
«متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
زن باز هم همان صحنه را تکرار کرد و خود را به داخل استخر انداخت.
امّا داماد از جایش تکان نخورد.
او پیش خود فکر کرد وقتش رسیده که این پیرزن از دنیا برود پس چرا من خودم را به خطر بیاندازم.
همین طور ایستاد تا مادر زنش درآب غرق شد و مرد.
فردا صبح یک ماشین بى‌ام‌و کورسى آخرین مدل جلوى پارکینگ خانه داماد سوم بود
که روى شیشه‌اش نوشته بود: «متشکرم! از طرف پدر زنت»
دیدگاه  •   •   •  1393/03/2 - 20:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ