یافتن پست: #نشست

M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
تنها نشسته ام و چای مینوشم و بغض میکنم

هیچکس مرا به یاد نمی آورد

این همه آدم روی کهکشان به این بزرگی

و من حتی آرزوی یک نفر هم نبودم . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 13:19
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
دیروز تا تو تاکسی نشستم دیدم دوست پدرم عقب تاکسی نشسته،به روی خودم نیاوردم که دیدمش<img src=" />.5 دقیقه بعد اومد کرایه رو حساب کنه و گفت: آقا 2 نفر حساب کنین لطفا<img src=" />!من بسی خجالت زده دستشو گرفتم و کلی باهاش کُشتی گرفتم که:توروخدا شرمنده نکنین<img src=" /><img src=" />!آخه این چه کاریه و این حرفا...بعد اینکه پولو داد دوباره یک کرایه دیگه هم حساب کرد و گفت:این هم مال این آقا{-95-}!تازه فهمیدم دفعه ی اول کرایه ی خودش و پسرش رو حساب کرده بود ..!<img src=" /><img src=" />

 


دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:25
+7
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
یبارفاطمه خانم و دخترش اومده بودن خونمون که مثلا ازم راهنمایی بخوان واسه رشته دخترش<img src=" /><img src=" />...عاقا منم از همه جا بی خبر تازه از حموم اومده بودم بیرون و خبر نداشتم اینا نشستن تو پذیرایی<img src=" /><img src=" />..همونطوری که سرمو خشک میکردم با صدای بلنداین شعر رو میخوندم{-99-}..مامانم گفته بهم دس تو دماغم نکنم...شیرینی در نیارم شوت نکنم<img src=" />...عاقا یهو دیدم دهنشون اینجوری باز مونده<img src=" /><img src=" />..مادرمم که سرشو از تاسف تکون میداد<img src=" /><img src=" />..فاطمه خانم به مادرم گفت:خب ما رفع زحمت میکنیم دیگه...<img src=" /><img src=" />
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:18
+5
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
عاقا بچه بودیم..منو حسین و خواهرش نشسته بودیم کنار حوض با چکش بادوم میشکوندیم{-97-}...این سمیرا خواهر حسین هی بهم بادوم میداد<img src=" /><img src=" />...منم هی با خنده جوابشو میدادم<img src=" />...یهو منم جو گرفتم و یه ماچش کردم<img src=" />...یهو دیدم یه چیزی محکم خورد تو سرم {-91-}..یه لحظه هیچ حرکتی نکردم<img src=" /><img src=" />...یهو دیدم خون رو صورتم راه میره<img src=" />...نگو این حسین غیرتی شد محکم با چکش زد تو سرم<img src=" /><img src=" /><img src=" />...تاحالا هم نشونش مونده تو سرم<img src=" />...آخه غیرت تو اون سن؟<img src=" /><img src=" />

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 16:17
+4
saman
saman
در CARLO

یکی میگفت : باید از کنار مشکلات زندگی


با سرعت عبور کنی و بگی مییییگ میییییگ !!!


اما انگار نمیدونست مشکلات نشستن رومون و میگن:


انگوررررررری ، انگوررررررری !

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 15:33
+7
korosh
korosh


تکیه بر دیوار کردم خاک بر پشتم نشست
دوستی با هر که کردم عاقبت قلبم شکست

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:15
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

قلعه‌نویی: هنوز به شرایط ایده‌آل نرسیدیم/چون تراکتور را آسیایی کردم از من ناراحتند



ادامه مطلب در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:41
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

فرکی: سپاهان از دو تک موقعیت خود نهایت استفاده را برد/خوشایند بازی نکردیم



ادامه مطلب در دیدگاه



 

1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 00:32
+1
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ﻳﻚ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﺍﺑﺮ ﻛﺮﺩﻡ ﺍﺑﺮ ﺑﺎﺭﻳﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﻳﻚ ﻧﻈﺮ ﺑﺮ ﻳﺎﺭ ﻛﺮﺩﻡ ﻳﺎﺭ ﻧﺎﻟﻴﺪﻥ ﮔﺮﻓﺖ ﺗﻜﻴﻪ ﺑﺮ ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻡ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﻓﺮﻗﻢ ﻧﺸﺴﺖ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﻓﺮﻗﺶ ﻧﺸﻴﻨﺪ ﺁﻧﻜﻪ ﻳﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺮﻓﺖ


1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/4 - 18:39
+3
saman
بعضي هاگريه نمي كنند
اما ...
ازچشم هايشان معلوم است
كه اشكي به بزرگي يك سكوت
گوشه ي چشمشان به كمين نشسته ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/3 - 20:25 توسط SMS
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ