یافتن پست: #نمی

محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
جالب‌ترین خصوصیات بشر تناقض است!
به شدت عجله داریم بـــــزرگ شـــــویم،
و بعد دلمان برای کودکی از دست رفته‌مان تنگ می‌شود.
برای پول در آوردن خودمان را مریض می‌کنیم،
بعد تمام پولمان را خرج می‌کنیم تا دوباره سالم شویم.
طوری زندگی می‌کنیم که انگار هرگز نمی‌میریم،
و طوری می‌میریم که انگار هرگز زندگی نکرده‌ایم ... !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 20:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یعنی میــشه ؟
یه روز من و تــــو به هم برسیم ؟؟
بعد مثلا بخوایم بشینیـــم سر سفره ی عقد ..
بعد من همون بار اول تُنـــــــدی بگم
بلــــــــــــه
تو هم بگی مگه هولی :)) من فرار نمیکنم که ... !!
منم بگم غلط کردی بخوای فرار کنی کشتمت ..
اما دلـــــم نمیخواد..
حتی یه لحظه دیگه هم واسه رسید به تـــــــو ..
و مال هم شُدنمون صبــر کنم ..
بلـــــــه .. بلــــــه .. بلــــه
تو هم بگی : الحق که دیونه خودمی عاشقتم
منم بگم زیز لفظیـــــمو بده .. درسته سریع گفتم ..
اما دلیل نمیشه کادومو ندی
تو هم بگی اَی اَی از دست ِ تــو .. بیا عشــقم
تفدیم با عشق به همســـرم
منم بگم : ممنون شوهـــر دوست داشتنی ام
یعنی میشه عشقم؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:59
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میدونی؟
اره یه شبایی
بی اختیار
بدون اینکه بخوای
با چند تا کامنت قدیمی
عکس ازش
یه خاطره
نمیدونم
هرچی!
یادش خراب میشه رو سرت
بیخیال بی معرفتیاش میشی
میخوای بری بش
پی ام بدی
بگی اخه لامصب
دلم واست تنگه خو
یادت نیس؟
ولی من یادمه
یادمه هر روز با زنگ تو بیدار میشدم
یادمه کلی باهم حرف میزدیم
یادمه هروقت حرفامون قط میشد
چند دقیقه بعدش تو دلم میگفتم
الان پی ام میده
همون موقع پی ام میدادی
دیووونه ی من
کجایی
یادته شبا ؟
حتی اگه قهر کرده بودیم
ولی بازم بدون شب بخیرم
نمیخوابیدی؟
پی ام میدادی شب بخیر بگو میخوام بخوابم
یادته اگه چیزیم میشد به روت نمیاوردم
ولی هر چقدرم سعی میکردم
بازم میفهمیدی
انقد باهام حرف میزدی اروم شم یادته؟
یادته کامنت ثابت زیر پستام بودی؟
یادته عشقم بودی
عشقت بودم؟..
نه یادت نیس
فقط میدونی چیه ؟
عشقت ...حالش... خوب... نیست...ه م ی ن !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:55
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مورد داشتیم دختره تو امتحان رانندگی

میخواسته دنده عقب بره

به جای اینکه دستشو بندازه

پشت صندلی انداخته گردنِ افسره.

گواهینامه پایه یک که اومده در خونشون هیچی تا ۵ سال هم جریمه نمیشه…

والا…میگن از محبت خارها گل میشود
=))
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه دختر مسیحی میره پیش یه کشیش ، میگه : ببخشید ، من هر دفعه از جلوی آینه رد میشم ، به خودم میگم من چقدر خوشگلم ، من گناه میکنم ؟ کشیشه میگه : نه دخترم شما گناه نمیکنی ، اشتباه میکنی
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:49
+2
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
هر چیزی رو که دوست نداری میزاره کنار...
دختری که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میده
دختری که وقتی تو یه جمع میرین دستت رو محکم تر میگیره ...
دختری که تو سرما اگه یخ ام بزنه, دستتو ول نمیکنه بزاره تو جیبش
دختری که هیچ کسی جز تو به چشمش نمیاد
دختری که وقتی داری چیزی میگی خیره میشه تو چشمات
دختری که واست نینی میشه جوجو میشه تا تو بخندی همونی که حاضر برات هرکاری بکنه !
این دختر رو نباید اذیت کنی ,
حتی اگه دوسش نداری!!!
حق ندارى اين دخترو اذيت كنى! حق ندارى ...
2 دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:47
+1
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:40
+5
اگه کثافت رو با خودکار معطر بنویسی هم
چیزی از معناش کم نمیشه !
درست مثه آدمهای گندی که
لباس و آرایش و موقعیت خوب دارن !
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:39
+4
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺗﻮ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﺯﻧﮓ ﺗﻔﺮﯾﺢ ﮐﻪ ﺗﻤﻮﻡ ﻣﯽ ﺷﺪ ﻣﺎﻣﻮﺭﺍﯼ ﺁﺑﺨﻮﺭﯼ
ﺩﯾﮕﻪ ﻧﻤﯽ ﺫﺍﺷﺘﻦ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺷﺒﺎ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺳﺎﻋﺖ ۱۲ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺳﺮ
ﺳﺎﻋﺖ ۱۲ ﺳﺮﻭﺩ ﻣﻠﯽ ﻭ ﭘﺨﺶ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻗﻄﻊ ﻣﯽ ﺷﺪ ….
ﺳﺮ ﺯﺩ ﺍﺯ ﺍﻓﻖ … ﻣﻬﺮ ﺧﺎﻭﺭﺍﻥ !
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﻫﺮﮐﯽ ﺑﻬﻤﻮﻥ ﻓﺤﺶ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮐﻒ ﺩﺳﺘﻤﻮﻧﻮ ﻧﺸﻮﻧﺶ ﻣﯿﺪﺍﺩﯾﻢ
ﻣﯿﮕﻔﺘﯿﻢ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﺁﯾﯿﻨﻪ
ﯾﺎﺩﺗﻪ . ﮔﻨﺠﺸﮕﮑﻪ ﺍﺷﯽ ﻣﺸﯽ …. ﻣﯿﻔﺘﯽ ﺗﻮ ﺍﺏ ﺧﯿﺲ ﻣﯿﺸﯽ
ﮐﯽ ﻣﯿﭙﺰﻩ ﺍﺷﭙﺰ ﺑﺎﺷﯽ ….. ﮐﯽ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ حکـــــیم
ﺑﺎﺷــــــــﯽ
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺁﻟﻮﭼﻪ ﻭ ﺗﻤﺮﻩ ﻫﻨﺪﯼ ، ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺁﻻﺳﮑﺎ , ﻫﻤﺸﻮﻥ ﻫﻢ ﻏﯿﺮ
ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﯽ !
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﮐﺎﺭ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ … ﻣﯿﻤﻮﻥ ﺟﺰﻭ ﺣﯿﻮﻭﻧﻪ ! ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺣﺮﺹ
ﺩر ﺍﺭ ﺗﺮﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﻮﺩ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﺯﻣﺎﻥ !
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺧﻂ ﮐﺸﻬﺎﺋﯽ ﮐﻪ ﻣﺤﮑﻢ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺭﻭ ﻣﭻ ﺩﺳﺘﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ
ﻣﯽ ﺷﺪ !
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﮐﺎﺭﺕ ﺻﺪ ﺁﻓﺮﯾﻦ ﻣﯽﺩﺍﺩﻥ ﺧﺮ ﮐﯿﻒ ﻣﯽﺷﺪﯾﻢ ﻫﺰﺍﺭ ﺁﻓﺮﯾﻦ
ﮐﻪ ﻣﯽﺩﺍﺩﻥ ﺧﻮﺩﻩ ﺧﺮ ﻣﯽﺷﺪﯾﻢ
ﯾﺎﺩﺗﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻗﻌﻬﺎ ﻣﭻ ﺩﺳﺘﻤﻮﻥ ﺭﻭ ﮔﺎﺯ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ، ﺑﻌﺪ ﺑﺎ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﺑﯿﮏ ﺭﻭﯼ ﺟﺎﯼ ﮔﺎﺯﻣﻮﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﯽ ﮐﺸﯿﺪﯾﻢ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ
ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻟﺨﻮﺷﯿﻤﻮﻥ ﺍﺯﻣﻮﻥ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻧﺪﻩ
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 19:35
+1
محمد حسن کاظمی
محمد حسن کاظمی
یکی بود یکی نبود
غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود)
در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند…
حالا می فهم،
ما با قصه خواب نمی رفتیم.
همون اول هنگ می کردیم!!
دیدگاه  •   •   •  1393/06/22 - 18:55
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ