یافتن پست: #نوشته

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
قوانین لیمن
دعا لاستیک یدک نیست که هرگاه مشکل داشتی از ان استفاده کنی بلکه فرمان است که راه به راه درست هدایت می کند.
می دونی چرا شیشیه جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده.
دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه
تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت
دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری.
اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان
وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره
شخص نابینایی از سنت آنتونی پرسید: ممکنه چیزی بدتر از از دست دادن بینایی باشه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/03/4 - 20:38
+8
henzo_io
henzo_io
ترجیح میدم پول سیگاری رو بدم که صادقانه روش نوشته سرطان زا :
تا آبمیوه ای که روش به دروغ نوشته 100% طبیعی...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 23:00
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به تو نامه می نویسم نامه ای نوشته برباد .... که به اسمت چو رسیدم قلمم به گریه افتاد...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/3 - 19:03
+3
shiva joOoOoOn
shiva joOoOoOn
مادر جان ! خواهش میکنم اجازه بدهی قبل از مرگ هر چه درد بیدرمان در
پهنه این دل ماتمزده ام دارم ، به صورت قطره های سرگردان مشتی
سرشک دیده گم کرده ، به دامان محبت بار تو بسپارم ....
میدانم هرگز باور نمی کردی اینچنین نامه ای به دست تو برسد ؛ تو بر
حسب نامه های گذشته من ، دخترت را زنی نجیب می دانستی که
شرافتمندانه ، دور از خانه و کاشانه ، نان مادر ستمدیده و خواهر یتیمش را
به دست می آورد ... چگونه بگویم مادر ؟!.... که ازبخت من بدخت ، در
عصری به دنیا آمده ام که " شرافت " به طوررقت انگیزی بازارش کساد
است .
می دانی یعنی چه ؟ مادر همه هر چه تا کنون بتو نوشته ام دروغ محض بوده
است .... دروغ محض .... اما اجتناب ناپذیر
خدا می داند که هیچ دلم نمی خواست دل شکسته ات را ، بار دیگر بشکنم ... همه ی آن
نامه را ده روز دیگر که مصادف با بیست و چهارمین سال تولد من که در حقیقت
بیست و چهارمین سال تولد یک بد بختی بیزوال است ،
بسوزان .... و خاکستر سردشان را لابلای بستر پاره پاره من که مات و دست
نخورده و بی صاحب در کنج کلبه ی فقیرمان افتاده است ، دفن کن ...
دیدگاه  •   •   •  1392/03/1 - 17:23
+3
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
دیشب روی یه کاغد نوشتم :
پشه ی عزیز تو چرا نمیمیری ؟
چرا این قرص آبی توی دستگاه روت اثر نداره ؟
چرا اینقدر دیوث میباشی؟
امضاش کردم گذاشتم رو میز تحریر ...
...
صبح پا شدم دیدم با یه خط ریز و قرمزی برام نوشته که :گنده بک عزیز، دستگاه رو بزن تو پیریز خنگول ...
دیوث هم خودتی کصافط...!
امضا: سالار پشه ها
))
دیدگاه  •   •   •  1392/02/31 - 14:11
+7
roya
roya
در CARLO
دختر کوچولو وارد مغازه شد و کاغذی به طرف بقال دراز کرد و گفت:
مامانم گفته چیزهایی که در این لیست نوشته بهم بدی، این هم پولش.
بقال کاغذ رو گرفت و لیست نوشته شده در کاغذ را فراهم کرد و به دست دختر بچه داد، بعد لبخندی زد و گفت:
چون دختر خوبی هستی و به حرف مامانت گوش می دی، می تونی یک مشت شکلات به عنوان جایزه برداری.
ولی دختر کوچولو از جای خودش تکون نخورد، مرد بقال که احساس کرد دختر بچه برای برداشتن شکلات ها خجالت می کشه گفت: "دخترم! خجالت نکش، بیا جلو خودت شکلاتهاتو بردار"
دخترک پاسخ داد: "عمو! نمی خوام خودم شکلاتها رو بردارم، نمی شه شما بهم بدین؟"
بقال با تعجب پرسید:
چرا دخترم؟ مگه چه فرقی می کنه؟
و دخترک با خنده ای کودکانه گفت: آخه مشت شما از مشت من بزرگتره!

--------------

داشتم فکر میکردم حواسمون به اندازه یه بچه کوچولو هم جمع نیس که بدونیم و مطمئن باشیم که
مشت خدا از مشت ما بزرگتره!
دیدگاه  •   •   •  1392/02/31 - 13:14
+4
roya
roya
در CARLO
لعنت به مستراحی که برچسب قرمز و آبی شیرش برعکس خورده باشد.
لعنت به مستراحی که سوسک ها بدون اطلاع و هماهنگی سرشان را از چاه بیرون بیاورند.
لعنت به مستراحی که مرکز کانونی تحدّب کاسه اش روی صورت آدم باشد.
لعنت به مستراحی که قبل از نشستن کسی درش را بزند.
لعنت به مستراحی که آبش برود و آفتابه اش خالی باشد.
لعنت به مستراحی که پشت درش نوشته باشند:

«لعنت بر پدر و مادر کسی که در این مکان ب… .»
لعنت به مستراحی که صدا را ۵۶ مرتبه اکو کند.
لعنت به مستراحی که شیلنگش از هفت جا سوراخ شده باشد.
لعنت به مستراحی که سر شیلنگش همیشه توی چاهش افتاده باشد.
لعنت به مستراحی که فاصله کاسه اش از دیوار پشتی فقط یک سانت باشد.
لعنت به مستراحی که فشار شیر آبش مثل شیر سماور است.
لعنت به مستراحی که بدون آن بنی بشر هیچ چی نیست
دیدگاه  •   •   •  1392/02/29 - 13:50
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پسر داييم با يه دختري دوست شد،

چند وقت پيش شوخي شوخي رابطشون جدي شد!!!

دختره ديوونش شده، جوري که با تيغ رو دستش نوشته رامتين

الان يه هفته ست بزرگ هاي فاميل جلسه ميگيرن

که چطور به دختره بگن بت دروغ

گفته، اين اسمش رامتين نيست مسعوده !!! {-7-}{-33-}
1 دیدگاه  •   •   •  1392/02/24 - 19:06
+4
علـــــــــــــــــی
علـــــــــــــــــی
هر جا که می بینم نوشته است :
" خواستن توانستن است "
آتش می گیرم !
یعنی نخواست که نشد ؟
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 22:32
+6
mina_z
mina_z
قشنگ ترین لحظه،لحظه ای که فکر میکنی فراموشت کرده و بعد یه اس ام اس میاد که توش نوشته بیادتم ...
دیدگاه  •   •   •  1391/01/18 - 20:51
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ