یافتن پست: #نکرد

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
12 دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 23:33
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بدترین شکستمو وقتی خوردم که…

با عشق و امید گره هندزفریمو باز کردم ولی…
دیدم گوشیم شارژ نداره...

هنوز کمر راست نکردم!!!

لامصب از شیکست عشقی ام بدتر خدا نصیب گرگ بیابونم نکنه :(
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 16:05
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاشق اینم که وقتی استاد می پرسه
تا کجا درس دادم؟
همه مثه بـُــز همدیگه رو نگاه می کنن و هیچ کس جوابی نمی ده ...!!!
عاشق این اتحاد و هماهنگیم توو وا نکردن لای جزوه!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 15:34
+4
nanaz
nanaz


دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا

دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را...

این‌ جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!

باید آدمش پیدا شود!

باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!

سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!

فرصت نداری صندوقت را خالی کنی.! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با
خودت بکشی‌اش...

شروع می‌کنی به خرج کردنشان!

توی میهمانی اگر نگاهت کرد اگر نگاهش را دوست داشتی

توی رقص اگر پا‌به‌پایت آمد اگر هوایت را داشت اگر با تو ترانه را به صدای بلند
خواند

توی جلسه اگر حرفی را گفت که حرف تو بود اگر استدلالی کرد که تکانت داد

در سفر اگر شوخ و شنگ بود اگر مدام به خنده‌ات انداخت و اگر منظره‌های

قشنگ را نشانت داد

برای یکی یک دوستت دارم خرج می‌کنی برا ی یکی یک دلم برایت تنگ می‌شود

خرج می‌کنی! یک چقدر زیبایی یک با من می‌مانی؟

بعد می‌بینی آدم‌ها فاصله می‌گیرند متهمت می‌کنند به هیزی... به مخ‌زدن به
اعتماد آدم‌ها!

سواستفاده کردن به پیری و معرکه‌گیری...

اما بگذار به سن تو برسند!

بگذار صندوقچه‌شان لبریز شود آن‌‌وقت حال امروز تو را می‌فهمند بدون این‌که تو
را به یاد بیاورند

غریب است دوست داشتن.

و عجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد ...

و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده؛

به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر، ما
بی رحم ‌تر.

تقصیر از ما نیست؛

تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند


دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 14:53
+5
be to che???!!
be to che???!!
http://www.linkafarin.com/imgs2012/1371526285-parvane.jpg@a-sh-f-2
9 دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 22:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بعد از مدت ها یه دوست پسر پیدا کردم !
.
.
.
.
.

خدا می دونه ماله کیه !

مشخصاتش رو بگید
بیاید تحویل بگیرید !
قبلی رو اومدیم نگه داریم گم و گور شد !

گفته بودند باد آورده را باد می برد !

ما باور نکردیم !
دیگه درس عبرتی شد !
تا آخر هفته هم صاحبش پیدا نشد میدمش
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 13:49
+3
saman
saman

درین محاکمه تفهیم اتهام ام کن


سپس به بوسه ی کارآمدی تمام ام کن


اگرچه تیغ زمانه نکرد آرام ام،


تو با سیاست ابروی خویش رام ام کن



به اشتیاق تو جمعیتی ست در دل من


بگیر تنگ در آغوش و قتل عام ام کن
 


شهید نیستم اما تو کوچه ی خود را


به پاس این همه سرگشتگی به نام ام کن




شراب کهنه چرا؟ خون تازه آوردم...


اگر که باب دلت نیستم حرام ام کن




لبم به جان نرسید و رسید جان به لبم


تو مرحمت کن و با بوسه ای تمام ام کن



(ع. بدیع)

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/05/16 - 17:56]
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 17:55
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من حداقل 14 حقیقت رو راجع به شما میدونم:
1.الان توی اینترنتی
2.تویه پاتوق هستی
3. یک انسان هستی
4.الان داری پست منو میخونی
5.تو نمیتونی با زبون بیرون بگی ژ
7.الان داری امتحان میکنی
8.الان خنده ات گرفت
9.اصلا ندیدی که عدد 6 رو جا انداخته ام
10. الان چک کردی ببینی واقعا جا انداختم عدد 6 رو یا نه
11. الان باز خندیدی
12. نمیدونی که من یه عدد رو هم چند بار نوشتم
13. الان چک کردی ببینی کدومه
14. پیداش نکردی و داری فحشم میدی :))))))))))
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 14:28
+4
roya
roya
در CARLO



خبر فوری و بسیار وحشتناک وخطرناک

اگه جون خودتون و کسایی که میشناسید واستون مهمه این خبر رو به اشتراک بزارید

برای خرید از هر مکان ناشناخته مخصوصا انواع بوتیک ها ،تنها نرید
...

این قضیه در مشهد اتفاق افتاده و احتمال داره در شهرهای بزرگ دیگه هم باشه که بی خبریم.

آقا به همراه خانومش با اتومبیل پراید به این خیابون برای خرید میرن. آقا برای کاری از ماشین پیاده میشه و به خانومش میگه تو مانتو فروشی ها چرخی بزنه تا اگه مورد دلخواهش پیدا شد به آقا تک زنگ بزنه تا بیاد ببینه اما بعد از تمام شدن کار آقا خبری ازخانم نمیشه آقا نگران میشه و دنبالش میگرده . یکی دو ساعت طول میکشه و بسیار نگران به ۱۱۰ اطلاع میده و میگه خانوم من اینجا گم شده و موبایلشم جواب نمیده پلیس به این منطقه میرن و میگردن و خیابونا رو هم میبندن اما به نتیجه نمیرسن . بعد دو ساعتی گشتن به یکی از مغازه ها مشکوک میشن . داخلش میرن و میبینن همه چیز عادیه و فروشنده ها هم دو تا خانم هستند.

سربازا مشغول گشتن میشن که ناگهان یکی از سربازا در اتاق پرو باز میکنه میبینه چیزی توش نیست اما وقتی پاشو داخل اتاقک میزاره احساس غیر عادی زیر پاش میکنه و میبینه روزنه نور کوچیکی از ش پیداست .

دوباره همون فروشگاه رو با دقت بیشتری میگردن تا میبینن ه دکمه زیر میز فروشندست . دکمه رو فشارش میدن میبینن بله !! کف اتاق پرو به صورت آسانسوری میره پایین و اینکه کجا میره؟؟

پایین (زیر زمین ) مجهز بودهه به تشکیلات پزشکی و …. دکتر و .. که بعد از بیهوشی قربانیان (عموما زنان تنهاو ساده لوح) اقدام به خارج کردن کلیه اونها میکردن!!!!!

تمام ماجرا در ضمیمه تپش روزنامه جام جم امده شاید شماها شنیده باشین اما اگه کسی نشنیده براش تعریف کنید و هیچ وقت تو اینجور جاها تنها نرین...
مشابه این مورد در اصفهان هم بوده که پسری یازده ساله دزدیده شده و یک هفته بعد بدون اعضای داخلی بدن و حتی چشمهاش داخل یه گونی پیدا شده.....
خواهشا شیر کنید تا خدایی نکرده اتفاقی برا کسی نیوفته
خواهشا
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 11:49
+4
roya
roya
در CARLO
حتما بخون خیلی جالبه
.
.
اتومبیل مردی که به تنهایی سفر می کرد در نزدیکی صومعه ای خراب شد.
مرد به سمت صومعه حرکت کرد و به رئیس صومعه گفت : «ماشین من خراب شده. آیا می توانم

شب را اینجا بمانم؟ »
...
......

رئیس صومعه بلافاصله او را به صومعه دعوت کرد. شب به

او شام دادند و حتی ماشین او را تعمیر کردند.
...
شب هنگام وقتی مرد می خواست

بخوابد صدای عجیبی شنید. صدای که تا قبل از آن هرگز نشنیده بود . صبح فردا از

راهبان صومعه پرسید که صدای دیشب چه بوده اما آنها به وی

گفتند:

« ما نمی توانیم این را به تو بگوییم .

چون تو یک راهب نیستی»

مرد با نا امیدی از

آنها تشکر کرد و آنجا را ترک کرد.

چند سال بعد ماشین همان مرد بازهم در

مقابل همان صومعه خراب شد .

راهبان صومعه بازهم وی را به صومعه دعوت کردند

، از وی پذیرایی کردند و ماشینش را تعمیر کردند.. آن شب بازهم او آن صدای مبهوت

کننده عجیب را که چند سال قبل شنیده بود ، شنید.

صبح فردا پرسید که آن صدا

چیست اما راهبان بازهم گفتند:

« ما نمی توانیم

این را به تو بگوییم . چون تو یک راهب نیستی»

این بار مرد گفت «بسیار خوب ، بسیار خوب ، من حاضرم حتی زندگی

ام را برای دانستن فدا کنم. اگر تنها راهی که من می توانم پاسخ این سوال را بدانم

این است که راهب باشم ، من حاضرم . بگوئید چگونه می توانم راهب بشوم؟»

راهبان پاسخ دادند « تو باید به تمام نقاط کره زمین سفر کنی و به ما بگویی

چه تعدادی برگ گیاه روی زمین وجود دارد و همینطور باید تعداد دقیق سنگ های روی زمین

را به ما بگویی. وقتی توانستی پاسخ این دو سوال را بدهی تو یک راهب خواهی شد.»

مرد تصمیمش را گرفته بود. او رفت و 45 سال بعد برگشت و در صومعه را زد.

مرد گفت :*« من به تمام نقاط کرده زمین سفر کردم و عمر خودم را وقف کاری

که از من خواسته بودید کردم . تعداد برگ های گیاه دنیا 371,145,236, 284,232 عدد

است. و 231,281,219, 999,129,382 سنگ روی زمین وجود دارد»

راهبان پاسخ

دادند :« تبریک می گوییم . پاسخ های تو کاملا صحیح است . اکنون تو یک راهب هستی.

ما اکنون می توانیم منبع آن صدا را به تو نشان بدهیم..»

رئیس راهب های

صومعه مرد را به سمت یک در چوبی راهنمایی کرد و به مرد گفت : «صدا از پشت آن در

بود»

مرد دستگیره در را چرخاند ولی در قفل بود . مرد گفت :« ممکن است کلید

این در را به من بدهید؟»

راهب ها کلید را به او دادند و او در را باز کرد.

پشت در چوبی یک در سنگی بود . مرد درخواست کرد تا کلید در سنگی را هم به

او بدهند..

راهب ها کلید را به او دادند و او در سنگی را هم باز کرد. پشت

در سنگی هم دری از یاقوت سرخ قرار داشت.. او بازهم درخواست کلید کرد .

پشت

آن در نیز در دیگری از جنس یاقوت کبود قرار داشت.

و همینطور پشت هر دری در

دیگر از جنس زمرد سبز ، نقره ، یاقوت زرد و لعل بنفش قرار داشت.

در

نهایت رئیس راهب ها گفت:« این کلید آخرین در است » . مرد که از در های بی پایان

خلاص شده بود قدری تسلی یافت. او قفل در را باز کرد. دستگیره را چرخاند و در را باز

کرد . وقتی پشت در را دید و متوجه شد که منبع صدا چه بوده است متحیر شد. چیزی که او

دید واقعا شگفت انگیز و باور نکردنی بود.

.....اما من نمی توانم بگویم او چه

چیزی پشت در دید ، چون شما راهب نیستید .

لطفا به من فحش ندید؛ خودمم دارم دنبال اون کسی که اینو برای من فرستاده میگردم تا حقشو کف دستش بگذارم!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/16 - 11:04
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ