ronak
مهربانـــم !
شرمنــده ام
کــه هیچ وقت، مهربانــی هایت را منتشـــر نکردم
امـا تــا دلــت بخواهد گلایـه هـا را "پست" کردم
... و غریبه هــا "لایک" زدند ...
... ... کــاش می توانستم
صدای تــو را بنویسم!
ashkan
هر کاری می کردن غضنفر رو از زیر آوار زلزله بیرون بیارن نمی گذاشته
فقط هی داد میزده من کاری نکردم بابا ، فقط سیفونو کشیدم
عسل ایرانی
واسه جنگ به دنبال حسّ و حال نگرد
چون که اون که برد هیچ وقت استخاره نکرد
mitra
در زندگیم به هیچ کس خیانت نکردم...
جز خودم...!
وفای به تو خیانت به خودم بود...!
ali
یه روز به فرشته آفرینش میگن غضنفر رو چطور آف[!]؟
میگه یکم خاک رو با کود قاطی کردیم.
میگن حیف نون رو چطور آف[!]؟
میگه اصلا خاک قاطیش نکردیم !
sahar
می خواهم برایت بنویسم. اما مانده ام که از چه چیز و از چه کسی بنویسم؟
از تو که بی رحمانه مرا تنها گذاشتی یا از خودم که چون تک درختی در کویر خشک،
مجبور به زیستن هستم.
از تو بنویسم که قلبت از سنگ بود یا از خودم که شیشه ای بی حفاظ بودم؟
از چه بنویسم؟
از دلم که شکستی، یا از نگاه غریبه ات که با نگاهم آشنا شد؟
ابتدا رام شد، آشنا شد و سپس رشته مهر گسست و رفت و ناپیدا شد.
از چه بنویسم؟
از قلبی که مرا نخواست یا قبلی که تو را خواست؟
شاید هم اگر در دادگاه عشق محاکمه بشویم،
دادستان تو را مقصر نداند و بر زود باوری قلب من که تو را بی ریا و مهربان انگاشت اتهام بزند.
شاید از اینکه زود دل بسته شدم و از همه ی وابستگی ها بریدم تا تو را داشته باشم
به نوعی گناهکاری شناخته شدم.
نه!نه! شاید هم گناه را به گردن چشمان تو بگذارند که هیچ وقت مرا ندید،
یا ندیده گرفت چون از انتخابش پشیمان شده بود. عشقم را حلال کردم تا جان تو را آزاد کنم.
که شاید دوری موجب دوستی بیشترمان بشود و تو معنای ((دوست داشتن))را درک کنی...
امّا هیهات.... که تو آن را در قلبت حس نکردی و معنایش را ندانستی...
از من ب[!] و از ای
خیــــــــ ـ ــ ــ ــلی حال کردم خدایی!
1390/12/7 - 01:32100+
1390/12/7 - 01:34 ( لايک توسط 1 کاربر )