یافتن پست: #نگاه

PEGAH
PEGAH
.
.
.






آنگاه که گرسنگی بیداد میکند





از مائده های روحی سخن گفتن خیانت است





نه تنها به زندگی مادی





که به معنویت [!] نیز هم








.
دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 23:37
+8
alireza
alireza
به شلوغیه دورنم نگاه نکن................پشتم خالیه
دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 22:59
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

موهایم را همچون امواج خروشان دریا


در نسیم نفسهایت آرام آرام رها می کنم


و لذت با تو بودن را


همچون تماشای غروبی دل انگیز


تا مرز جنون احساس می کنم


و تو با من همراه می شوی


لحظه به لحظه با من اوج خواهی گرفت در آسمان عشق


و به انتهای خوشبختی خواهیم رسید


آنجایی که حتی کبوتران برای رسیدن به آن سر باز می زنند


انگشتانم صورتت را لمس می کند


نگاهم را در نگاهت غرق می کنم


و آغوش تو برایم بهشت می شود


بهشتی از جنس گلهای رز قرمز آتشین


که با هیچ کجای دنیا عوض نمی کنم

دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 17:41
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو این روزا اگه دیدین یه دانشجو نشسته،
یه نگاه به افق می کنه، یه نگاه به گوشیش،
بعد به افق خیره می شه، بعد باز به گوشیش نگاه می کنه،
بعد به افق خیره می شه و تو افق نیست و نابود می شه
بدونین داره با گوشیش معدلش رو حساب می کنه ببینه مشروط میشه یا نه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 17:19
+5
محمد
محمد
ﻫﻮﺍ ﺧﻮﺑﻪ ...
ســـــرده ...
ﺟﻮﻥ ﻣﯿﺪﻩ ﺑﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ ...
ﺩﺳﺘﺎﺷﻮ ﺳﻔﺖ ﺑﮕﯿﺮﯼ ...
ﺑﭽﺴﺒﯽ ﺑﻬﺶ ﻭ ﺑﮕﯽ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﯾﻢ ﮔﺮﻡ ﺷﯿﻢ ...
ﺩﺳﺘﺘﻮ ﺑﮑﻨﯽ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ
ﻫﺎ ﮐﻨﯽ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ
ﻧﮕﺎﺵ ﮐﻨﯽ
ﺗﻮ ﺷﻬﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯽ
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺳﺮﻣﺎ
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺎﻫﺸﻮﻥ
ﺑﯿﺨﯿﺎﻝ ﺗﻔﮑﺮ ﻏﻠﻄﺸﻮﻥ
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﻣﻌﺮﻭﻑ » ﻫﻮﺍ ﺩﻭ ﻧﻔﺮﺳﺖ !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/10/6 - 13:29
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺍﻭﻝ ﺍﺯﺷﻮﻥ ﺑﺪﺕ ﻣﯿﺎﺩ
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻣﯿﺸﻦ !

اما استادایی که تو نگاه اول ازشون بدت میاد،
در گذر زمان میفهمی چقدر حق داشتی واقعا !
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 19:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:12
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
نگاه من چگونه به دنیای تو خواهد رسید؟! وقتی همه مرزهایت را بسته ایی..................


دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 22:45
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
ازم عبور میکنی ببین سقوط میکنم.................. به من نگاه کن بزن فقط سکوت میکنم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 22:11
+5
melika
melika
کامپیوتر رو روشن میکنی؛ صبر میکنی ویندوز بالا بیاد
یه قلوب از چاییتو میخوری
کلیک می کنی رو مای کامپیوتر
میری تو درایو g

یه سیگار روشن می کنی
میری تو مای پیکچر
یه پک سنگین
دنبال یه فایل قدیمی می گردی
یه پک سنگین دیگه
پیداش می کنی
بازش می کنی
یه پک دیگه
عکسا رو نگاه می کنی
یه لبخند میزنی به خاطراتی که زنده شدن و دارن جلوت راه میرن
میرسی به یه عکس . . .
این عکس یه اشکالی داره

یه پکــ سنگین . .
نه دو تا پکــ سنگیـــن
نمی خوای قبول کنی
جای یکی تو زندگیت خالیه
"دقیقا همونی که توی عکس خودشو چسبونده بهت"

محو عکسی
کم کم داغی سیگار دستتو میسوزونه
به خودت میای
سیگارو تو جاسیگاری خاموش می کنی
کامپوتر رو خاموش می کنی
خودتو پرت میکنی روی تخت
چشاتو می بندی و زیر لب میگی:
.
.
.
عجب تی شرتی بود حیف که گمش کردم
1 دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 09:30
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ