ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ !
ﺭﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﮐﺮﺩ،
ﻭ ﺑﺎ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻃﺒﯿﻌﺖ ﺳﭙﺮﺩﺷﺎﻥ .
ﻃﺒﯿﻌﺘﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻫﺮ ﺣﻀﻮﺭﯼ ﺳﺎﯾﻪ ﺍﯼ،
ﻫﺮ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﭘﮋﻭﺍﮐﯽ،
ﻫﺮ ﺯﻫﺮﯼ ﭘﺎﺩﺯﻫﺮﯼ،
ﻭ ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ.
ﺑﺎﯾﺪ ﮔﺬﺷﺖ، ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ، ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺷﺖ،
ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﯽ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﯿﺴﺖ ....
چه شـباهـت متـفـاوتی بـین ماسـت…!!!
تـو دل شـکـسـتـه ای ،من دلــشــکـسـتـه ام ..
گفتی:
شاید برگشتم..
هنوز زنده ام!
به امید همان “شاید” ..
آرامشی ملیح در گوشه چشمانم..
مانند بارانی بروی شیروانی..
اما…
ناودان ندارد..!!
غصه هایم درون سینه ام به چاه میروند
درگیر جنگ تن به تنم با تنی که نیست…
دارم شکست میخورم از دشمنی که نیست…
خواهش دارم روبه روی من نمان ،
عبور کن ،اگر نمی خواهی بر تیره بختی من گواهی دهی
کوچه را طی کن
و در انتهای کوچه محو شو ،
همان گونه که آدم های خوشبخت محو می شوند...
دلم یک دنیا تنهایی میخواهد
با یه عالمه تو
و تمام گوشه کنارهای آغوشت
شازده کوچولو می گفت:
گل من گاهی بداخلاق و کم حوصله و مغرور بود
اما ماندنی بود
همین بودنش بود که او را تبدیل به گل من کرده بود
توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش
تــــــــــــــو
و....
عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد
!!!!!
!!!!!
عشقی که زیر خطـ کمـــربنـد نباشــــــد
و....
تــــــــــــــو
توقع زیادی نیستــ خواستن امنیت آغوش