ای که داشتنت آرزوی دست نیافتنی !
برایت از عشق میسرایم و تو هرگز دلنوشتههایم را نمیخوانی .
دلتنگ دیدارت میشوم و تو هرگز نمیآیی .
لحظهها را به یادت سر میکنم و تو هرگز نمیدانی .
این است ، قصه تلخ جدایی .
همواره اشکهایم را
بر پهنای دشت
جاری خواهم ساخت
تا شاید این کویر از
اشک های من بهره ای برد
مادر ای زیباترین تصویر چشم انداز عشـق
مادر ای آرامــش رویایی پـرواز عشـق
ای که چشم هستی از روی تو روشن میشود
آفرینش با تو معنا می شود ای راز عشـق
با تو و آن چشمـــهای نازنینت مـــادرم
میشود یک عمراحساسم غزل پرداز عشق
دستهایم را بگیــــر و راهیم کن تا خـدا
با تو ایمانم تمـامست ای مرا اعجاز عشق
در کنارم باش تا پیـــدا کنم راهـی پس از
کوچه های بی کسی در کوچۀ دلباز عشق
لحظه ای بنشیـن ، کمی از آرزوهایـت بگو
تا بشوراند دلم را نغمــــــۀ آواز عشق
من هنوزم عاشق آغوشتم ، یادش بخیـــر
کودکیها و ، شب و ، لالایی و ، آغاز عشق