یافتن پست: #هدیه

be to che???!!
be to che???!!

زندگي يعني دختر بي خونه اي كه دربست پا ميده !


http://www.khabarfam.com/images/2012/12/9104.jpg


سر پول كثيف با هركس خوابيده ...


http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_27052.jpeg



زندگي يعني بازي كردن با آبروي يه زن ...


http://www.yazdema.com/sites/default/files/images/162269_991.jpg



زندگي يعني جووني كه مغزش تو كمر گيره ...



58385130127502816811.jpg




زندگي يعني شعار شركتي همچون سايپا مطمئن ...




33254514395219788732.jpg



زندگي يعني از بين بردن آثار تاريخي با افتخار ...



76051318442757242520.jpg





زندگي يعني كودك آزاري توسط يه مرد ...


61538713048809818993.jpg



زندگي يعني از شرمندگي زن و بچه ات سرتو بالا نتوني بگيري...




15762395044428439937.jpg


زندگي يعني جوان ها رو درگير سرنگ ببيني ...



02994734544974931481.jpg



زندگي يعني خنده هاي دختر و زني كه توسط شوهرش اسيد پاشي ميشن ...



http://daynews.ir/images/docs/000053/n00053872-b.jpg



زندگي يعني سكوت دربرابر اهانت به مقدسات ...


95517934987581186415.jpg




زندگي يعني اشك پهلوان به دليل نا عدالتي ...



25806898999621827214.jpg




زندگي يعني بچه هايي كه قرباني بي كفايتي مسئولين ميشن ...




15452461043301400292.jpg



زندگي يعني تنديس كوروش تو موزه بيگانه تو لندن ...




06111695967536613845.jpg























10 دیدگاه  •   •   •  1392/05/27 - 11:35
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

محبت تنها هدیه ای است که احتیاج به بسته بندی ندارد .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:03
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

محبت تنها هدیه ای است که احتیاج به بسته بندی ندارد .


دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 19:01
+1
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

خوشبختی یگانه چیزی است که میتوانیم بی آنکه خود داشته باشیم آن را به دیگرا هدیه کنیم : کارمن سیلوا .

دیدگاه  •   •   •  1392/05/25 - 12:58
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ
ﺩﺭ ﺩﻡ ﺻﺒﺢ ﺑﻬﺎﺭ
ﺷﺎﺧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﻞ ﯾﺎﺱ
ﺑﻮﺗﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﮔﻞ ﻧﺮﮔﺲ
ﺑﻐﻠﯽ ﺍﺯ ﮔﻞ ﺳﺮﺥ
ﻫﻤﻪ ﺭﺍ ﺩﺳﺘﻪ ﮐﻨﻢ ﺑﺮﮔﯿﺮﻡ
ﻭ ﺑﺴﺎﺯﻡ ﺳﺒﺪﯼ ﺍﺯ ﭘﺮ ﻃﺎﻭﻭﺱ ﺳﭙﯿﺪ
ﺗﺎ ﺩﻫﻢ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ
ﮐﻪ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﺩﺍﺩﻧﺪ
ﻏﻨﭽﻪ ﻋﺸﻖ ﻭ ﻭﻓﺎﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 20:00
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فردا یک راز است،نگرانش نباش!
دیروز یک خاطره بود،حسرتش را نخور!
امروز یک هدیه است،قدرش را بدان!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/24 - 19:56
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


مغرورانه اشك ریختیم چه مغرورانه سكوت كردیم چه مغرورانه التماس كردیم چه مغرورانه از هم گریختیم غرور هدیه شیطان بود و عشق هدیه خداوند هدیه شیطان را به هم تقدیم كردیم هدیه خداوند را از هم پنهان كردیم


دیدگاه  •   •   •  1392/05/20 - 11:48
+1
nanaz
nanaz
ایا میدانی عاشق شدن یعنی چه؟یعنی ترس یعنی قلبت را به کسی که نمیدانی دوستت دارد یا نه هدیه کنی!هدیه کردن قلب یعنی نداشتن هوش و حواس ......
نمیدانم قلبم را به چه کسی هدیه کردم!هرچه دنبالش میگردم نمی یابمش !هر سو را که سرک میکشم و سراغ قلبم را میگیرم به من میگویند مگر کسی در این سن قلبش را هدیه میدهد!!!چرا ما نباید در این سن عاشق شویم؟؟؟؟
مگر عشق چیست؟؟؟معنا کردنش کار هرکسی نیست؟؟؟
عشق یعنی لحظه های شیرین زندگی....عشق یعنی رو دست خوردن از ان کسی که نمیدانی کیست و چیست.....و بعد بدانی کیست!!!!
همه عشق ها روزی تمام میشوند .چرا ؟چرا؟من نمیدانم قلبم را به چه کسی سپرده ام.....چرا حواسم نیست ؟عشقم نیست؟وجودم نیست؟......چرا هرشب اشک میریزم و خودم هم نمیدانم ا زغم کیست که ایگونه اشک میریزم؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/05/19 - 13:26
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تمام شد… این هم از “خیالت” بردار و برو… شاید باز بخواهی به کسی “هدیه اش” بدهی… سال دیگریست امسال!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/18 - 21:02
+3
nanaz
nanaz
در CARLO
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟ میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد. سپس آن زن رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز ، و زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید
و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد و همسرش را همان موقع طلاق داد
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن
نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
شیطان با تعجب گفت : چگونه ؟؟؟
آن زن روز بعدش رفت پیش خیاط و به او گفت
همان پارچه ی زیبایی را که دیروز از شما خریدم یکی دیگر میخواهم برای اینکه دیروز رفتم به خانه ی یک زنی محترم برای ادای نمازو آن پارچه را آنجا فراموش کردم و خجالت کشیدم دوباره بروم و پارچه را از او بگیرم و اینجا مرد خیاط رفت و از همسرش عذرخواهی کرد و او را برگرداند به خانه اش.
و الان شیطان در بیمارستان روانی به سر میبرد
دیدگاه  •   •   •  1392/05/17 - 16:48
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ