یافتن پست: #همه

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
زندگی با همه ی وسعت خویش؛

مسلک ساکت غم خوردن نیست

حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست

اضطراب و هوس و دیدن و نادیدن نیست

زندگی خوردن و خوابیدن نیست؛

زندگی ، جنبش و جاری شدن است

زندگی، کوشش و راهی شدن است؛

از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا میداند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:51
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
نغمه درد

در منی و اینهمه زمن جدا

با منی و دیده ات بسوی غیر

بهر من نمانده راه گفتگو

تو نشسته گرم گفتگوی غیر

غرق غم دلم بسینه می طپد

با تو بی قرار و بی تو بی قرار

وای از آن دمی که بی خبر زمن

برکشی تو رخت خویش ازین دیار

سایه توام بهر کجا روی

سر نهاده ام به زیر پای تو

چون تو در جهان نجسته ام هنوز

تا که بر گزینمش بجای تو

شادی و غم منی بحیرتم

خواهم از تو ... در تو آورم پناه

موج وحشیم که بی خبر ز خویش

گشته ام اسیر جذبه های ماه

گفتی از تو بگسلم ... دریغ و درد

رشته وفا مگر گسستنی است؟

بگسلم ز خویش و از تو نگسلم

عهد عاشقان مگر شکستنی است؟

دیدمت شبی بخواب و سرخوشم

وه ... مگر بخواب ها به بینمت

غنچه نیستی که مست اشتیاق

خیزم وز شاخه ها بچینمت

شعله می کشد به ظلمت شبم

آتش کبود دیدگان تو

ره مبند ... بلکه ره برم بشوق.

در سراچه غم نهان تو

فروغ فرحزاد
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:43
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
تو که داری میبافی

طناب داره منو

میاری صندلی و

دفتر شعره منو

فقط بزار یه امشبو

من بمونم با خودم

بپرسم ازین همه شعر

چرا من عاشقت شدم

تو که داری توی دلت

نفرین واسه فردای من

چرا میبندی با نفرت

دو دست و دو پای من

نگران منو خودت نباش

من میمونم با نفرینات

دیگه نخون دیالوگ و

ثمر نشسته تمرینات
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:39
+5
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

زیادی دوستت داشتم …
زیادی ِ همه چی بده ، خسته کننده اس ، حتی عشق !


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 00:53
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

همه ی راه ها که با پا پیموده نمیشوند !
دستهایت را به من بده …


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 00:48
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
دکتر ها جوابم کردند …
دارویی را که نایاب است را برایم تجویز کرده اند ، تمام داروخانه های شهر را گشتم ، همه گفتند تحریم است …
داروی “تو”
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 00:40
+2
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
سلام به همه
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 00:07
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
يکي از قوانين نيوتون اينه که : هر خانمي بايد يکيو داشته باشه که وقتي از مهموني بر ميگردن بهش بگه : از همه سرتر بوديااااااا ....... اونم براش ناز کنه بگه: نه بابااااا بعد اين داستان تا جاهاي باريک ادامه پيدا ميکنه که ديگه به نيوتون ربطي نداره !!! {-59-}{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 22:27
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خیلی گشتیم

از همین پیشِ پا

تا آن همه پسین‌های دور

که در مِه به شب می‌زدند،

میان راه چیزهای عجیبی دیدیم

خطهای ناخوانا

سنگ‌قبرهای شکسته

سکوت، ماه، علف‌های شعله‌ور

رَدِ پای باد

و بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب ...!

راه‌بلدِ خسته‌ی ما می‌گفت

اینجا همیشه پسین‌های ساکتی دارد.

ما سردمان بود

همراهان ما ترسیده بودند

از راسته‌ی گهواره فروشانِ شهر

تا خانه‌ی گورکنانِ آسوده ... راهی نبود.

ما مجبور بودیم تمامِ آن راهِ رفته را

دوباره برگردیم،

اما یک عده بی‌جهت در سایه‌سارِ‌ قندیلها

نه می‌آمدند، نه می‌رفتند

همان جا با بیل و کلنگِ گِل‌آلودشان در دست

بر و بر ... فقط نگاهمان می‌کردند

بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب می‌آمد

انگار هر کدام از دیگری و دیگری از دیگری می‌ترسید

یکیشان پرنده‌ی سَربُریده‌ای

لای پیراهن خود پنهان داشت

پشتِ کلوخهای کافور و یخ

رَدِ چیزی شبیهِ خوابِ انار چکیده بود

می‌گفتند گریه‌های کسی را

در نَم و نایِ چاهی دور شنیده‌اند!

حالا این انارِ عفیف

غمگین‌ترین بیوه‌ی اردی‌بهشتِ بی‌رویاست.

راه‌بَلدِ خسته‌ی ما می‌گوید

دقت کنید

صدای کندنِ گور می‌آید

این وقتِ شب انگار

کسی دارد خاطراتش را دَفنِ دریا می‌کند.

ما سردمان بود

خطهای ناخوانا، سکوت

سنگ‌قبرهای شکسته، ماه

علف‌های شعله‌ور، رَدِ پای باد

و بوی بَدِ باران و آهک و اضطراب ...!

ما خیلی گشتیم

بالای همه‌ی مزارهای جهان

فقط کمانچه‌زنی کور نشسته بود

داشت چیزی می‌خواند:

خوابِ انار!

خوابِ انار!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:08
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
خدایا! هدایتم کن! زیرا می‏دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است.

خدایا! هدایتم کن! که ظلم نکنم، زیرا می‏دانم که ظلم چه گناه نابخشودنی است.

خدایا! نگذار دروغ بگویم، زیرا دروغ ظلم کثیفی است.

خدایا! محتاجم مکن که تهمت به کسی بزنم، زیرا تهمت، خیانت ظالمانه‏ای است.

خدایا! ارشادم کن که بی‏انصافی نکنم، زیرا کسی که انصاف ندارد شرف ندارد.

خدایا! راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی‏احترامی به یک انسان، همانا کفر خدای بزرگ است.

خدایا! مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده، تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.

خدایا! پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه‏گرساز، تا فریب زرق و برق عالم خاکی، مرا از یاد تو دور نکند.

خدایا! من کوچکم، ضعیفم، ناچیزم، پرکاهی در مقابل طوفان‏ها هستم، به من دیده‏ای عبرت‏بین ده، تا ناجیزی خود را ببینم و عظمت و جلال تو را براستی بفهمم و به درستی تسبیح کنم.

خدایا! دلم از ظلم و ستم گرفته است، تو را به عدالتت سوگند می‏دهم که مرا در زمره ستم‏گران و ظالمان قرار ندهی.

خدایا! می‏خواهم فقیری بی‏‏نیاز باشم، که جاذبه‏های مادی زندگی، مرا از زیبایی و عظمت تو غافل نگرداند.

خدایا! خوش دارم گمنام و تنها باشم، تادر غوغای کشمکش‏های پوچ مدفون نشوم.

خدایا! دردمندم، روحم از شدت درد می‏سوزد، قلبم می‏جوشد، احساسم شعله می‏کشد، و بندبند وجودم از شدت درد صیحه می‏زند، تو مرا در بستر مرگ آسایش بخش.

خسته ‏ام، پیر شده‏ام، دل‏شکسته‏ام، ناامیدم، دیگر آرزویی ندارم، احساس می‏کنم که این دنیا دیگر جای من نیست، با همه وداع می‏کنم، و می‏خواهم فقط با خدای خود تنها باشم.

خدایا! به سوی تو می‏آیم، از عالم و عالمیان می‏گریزم، تو مرا در جوار رحمت خود سکنی ده.
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:04
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ