یافتن پست: #همه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
میگی مهم نیست اما صبح تا بیدار میشی و هنوز گیجی دستت میره به گوشیت که

اس ام اس بدی : صبح بخیر عزیزم

میگی مهم نیست اما دلت واسه اس ام اس دادن بهش سر کلاس اونم یواشکی تنگ شده !!!

میگی مهم نیست اما اسمشو وقتی میشنوی داغ دلت تازه میشه...

میگی مهم نیست اما تا بهش فکر میکنی اشک تو چشمات جمع میشه...

میگی مهم نیست اما به همه گفتی دیگه نشنوم از اون ازم بپرسینا... اما کار دلت با اینا درست نمیشه !

میگی مهم نیست اما وقتی که خیلی تنهایی عکساشو نگاه میکنی و باهاش حرف میزنی...

میگی مهم نیست اما بعضی اوقات دستت میره رو شمارش که زنگ بزنی... نزنی... بزنی... نزنی... !!!

میگی مهم نیست اما دلت میخواد بازم بهش فکر کنی... فراموش کنی اون همه تحقیرو... !

میگی مهم نیست اما هی عکسشو جلو و عقب میبری !!!

میگی مهم نیست اما تا یه بچه بیرون میبینی یاد قدیما می کنی که میگفت بچمون به مامانش بره و

میگفتی نه به باباش !!!

میگی مهم نیست اما دلت واسه صداش لک زده !

میگی مهم نیست اما شبا تا صبح خوابت نمیبره... با خودت میگی یعنی داره چی کار می کنه ؟

میگی مهم نیست اما ناراحتی از این که کسی تو زندگیشه
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 18:45
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز از صبح مامانم بهم کلی محبت کرد برام لقمه میگرفت
منم شاد گفتم حتما خوش اخلاق با شادی رفتم بیرون
برگشتم دیدم خانواده با ۱۵کیلو باقالی و ۷کیلو نخود انتظارم میکشن
من:|
محبت مادرانه
:)
اونهمه کار:)
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 15:53
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به سلامتیه اون رفیقی که مجازیه!!!
امـــــــــــا
...
.
.
.
یه جوری واست سنگ صبوره...
که همه رفیقای واقعیت به خاک پاش هم نمیرسن !!!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 15:49
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﯾﺪﯼ ﯾﮑﯽ ﻣﺜﻞ ﻧﻮﮎ ﭘﺮﮔﺎﺭ ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭﻩ ﭘﺎﺕ ﺛﺎﺑﺖ ﻭﺍﯾﺴﺎﺩﻩ

ﻫﺮﻃﻮﺭ ﺑﭽﺮﺧﯽ ، بکشی ، ﺗﮑﻮﻥ ﻧﻤﯿﺨﻮﺭﻩ

ﺗﻮﺍﻡ ﺩﻭﺭﺵ ﺑﮕﺮﺩ ؛ ﺩﻭﺭﺵ ﻧﺰﻥ …
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 15:22
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو کشور کره صدا بزنی “کیم” همه بر میگردن!

ی چیزی تو مایه های “مهندس” خودمونه
دیدگاه  •   •   •  1393/03/14 - 15:14
+1
محمد
محمد

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید !

به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد . همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد !


ماری در تله افتاد و زن مزرعه دار را گزید ...!

از مرغ برایش سوپ درست کردند ! گوسفند را برای عیادت کننده گان سربریدند ...! گاو را برای مراسم ترحیم کشتند ...!

و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربطی نداشت فکر میکرد !!!

دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 21:30
+3
محمد
محمد

ﻗﺎﺿﯽ ﺣﮑﻢ ﺭﻭ ﺍﻋﻼﻡ ﮐﺮﺩ : ﺍﻋﺪﺍﻡ !!!!

ﺣﻀﺎﺭ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ!

ﺍﻣﺎ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﮐﻪ ﺳﺮﺗﺎ ﭘﺎ ﭘﺮ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻟﺮﺯ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻧﻤﯿﺘﻮﻧﺴﺖ ﺣﺮﻓﯽ ﺑﺰﻧﻪ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺻﺪﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﯿﺪ! ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺒﻨﺪ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﺩﻥ !

ﺩﺍﺷﺖ ﮔﺮﯾﻪ... ﻣﯿﮑﺮﺩ! ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮﺷﻮ ﺑﮑﺸﻪ ﺍﻣﺎ ... ﻫﺮ ﺷﺐ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯿﺪﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ... ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺑﻨﺪ: ﺑﯿﺎ ﺑﯿﺮﻭﻥ !

ﻭﻗﺘﺸﻪ ! ﺗﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﭘﺎﻫﺎﺷﻮ ﻗﻔﻞ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ! ﺟﺎﺋﯽ ﺭﻭ ﻧﻤﯿﺪﯾﺪ ! ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﭘﺮ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺻﺪﺍﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ ! ﭼﺸﻤﺎﺷﻮ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﺳﮑﻮ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ .

ﻗﺎﺿﯽ : ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺭﯼ؟ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺑﻐﻀﺶ ﺩﺍﺷﺖ ﻣﯿﺘﺮﮐﯿﺪ. ﮐﻼﻩ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺵ ﮐﺸﯿﺪﻥ ﺗﺎ ﺟﺎﺋﯽ ﺭﻭ ﻧﺒﯿﻨﻪ !

ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﻭ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﺩﻧﺶ! ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻤﻪ ﭼﯽ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﺵ ! ﺍﻣﯿﺪﯼ ﻧﺪﺍﺷﺖ ! ﺗﻮ ﺩﻟﺶ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﮐﻤﮏ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﺵ ﺧﺎﻟﯽ ﺷﺪ!!!!!

ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ: ﺑﯿﺎﺭﯾﻨﺶ ﭘﺎﺋﯿﻦ ! ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺭﻭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﭘﺎﺋﯿﻦ.

ﺩﮐﺘﺮ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺑﺮﺭﺳﯽ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎﯼ ﺩﺍﺩﺳﺘﺎﻥ ! ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﺱ!!!!!!!!!!!!

ﮔﺮﻭﻫﯽ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺭﺳﯿﺪﮔﯽ ﺷﺪﻥ ! ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﯿﻬﻮﺵ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ !

ﭘﺲ ﺍﺯ ﺗﺤﻘﯿﻘﺎﺕ ﻣﺸﺨﺺ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻃﻨﺎﺏ ﺭﻭ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻥ !

ﺑﻌﻌﻌﻠﻪ !! ﻭ ﺑﺪﯾﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﯾﮏ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﺟﺂﻥ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮ ﺭﻭ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩ ... ﮐﻠﯿﺪ ﺍﺳﺮﺍﺭ ﮐﻠﯿﭙﺲ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨيد:))))

3 دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 21:12
+5
محمد
محمد

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست


آنچـــــنان که تارو پود قلب من از هــــم گسست

 

می روم با زخم هـــــایی مانده از یک سال سرد

 

آن همه برفی که آمـــــد آشـــــــیانم را شکست

 

می روم اما نگویــــــــی بی وفــــــا بود و نمــــاند

 

از هجوم سایه هــــا دیگر نگــــــاهم خسته است

 

راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو

 

تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست

 

طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود

 

روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست


دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 20:58
+4
*elnaz* *
*elnaz* *
@ghoghnoos تولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدت مبارکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ باشه دوست خردادی...{-29-}{-35-}{-35-}{-35-}

5 دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 19:47
+3
maryam
maryam
رفتی
درست زمانی که 
دوست داشتنت را اعتراف کردم 
و هنوز مانده ام چرا همه معشوقها
میروند
به راهی -
به امید کسی -
که شاید قرار نیست
اصلا باشد
دیدگاه  •   •   •  1393/03/13 - 19:10
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ