یافتن پست: #همین

`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
@arash-tavanaei
براي ماندت تمام زندگانيم رانذركرده ام

براي ماندنت تمام آرزوهايم رانذر كرده ام

براي ديدار دوباره ات چشمانم رانذر كرده ام

دنياي من نميدانستي كه بي تو بودن ويرانه ام

برگرد تا ادا كنم تمام نذرهايم را

برگرد تاجهاني رااذين بندي كنم

باتمام عاشقانه هايم اشكهايم

برگرد تا نذري ديگر در دلم نماند

برگرد اي حسرت هميشگي ام
3 دیدگاه  •   •   •  1392/04/24 - 10:27
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
من به خاک و خاکــستــر خود می رسم سحری
این شـب یــلــدا بگذرد رسد به شیرین سحری
در ایــن ره کـه قـدم نهادم من به خیره سری
به امید ایـــنــکـه روزی از یار رسد به خبری
الهی تو عطا کرده ای به بشر همین کم هنری
می فشارم دستی را که منقش کرد چه زیبا اثری
تو سائل و مسکین و درمــانده حالا را سروری
من غلام و تو پـــادشــه ملکی از سیم و زری
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 18:59
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
کاش می فهمیدی قهر می کنم که دستمو محکم تر بگیری که بلند تر بگی بمون همین!!!
آخرین ویرایش توسط Edward-Marion در [1392/04/24 - 03:00]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:59
+5
saman
saman
تو کلاسمون دختری بود که خیلی شر بود و توی کلاس ها اینقدر تیکه می انداخت که همه ما از خنده ریسه می رفتیم… یکی از کلاس هامون با استادی بود که خیلی سختگیر و اخمو بود و حتی همون دختر هم جرات تیکه انداختن نداشت. همون استاد یک بار قفسی سر کلاس آورده بود و اون دختر یک کنفرانس ۵ دقیقه ای ارائه داد و استاد به اون دختر گفت به من بگو این چه حیوونیه؟قفس با پارچه ای پوشانده شده بود و فقط پاهای حیوون دیده می شد. این دوست ما جواب داد من نمی تونم بگم چه حیوونیه باید جاهای دیگه ای از بدنشو ببینم. استاد اخم کرد و گفت: نخیر از همین پاهاش باید بفهمی چه حیوونیه?دانشجو گفت: نمی دونم…ورفت نشست استاد پرسید ببخشید خانم اسم شما چیه؟اون هم بلند شد و پاچه های شلوارشو کشید بالا و گفت: 



خودتون ببینید اسمم چیه؟
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:14
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

دل نوشته یک دختر رو 10000تومانی

پشت ده هزار تومانی نوشته بود:

پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست یک شب مرا به دست صاحب خانه مان سپرد...

خدایا چقدر میگیری...!!که بگذاری شب اول قبر قبل از اینکه تو ازم سوال کنی من یه چیزایی ازت بپرسم؟


2 دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 16:04
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

چه اندازه خدا نزدیک است! و به قول سهراب:

پای آن شب بوهاست

نفس گرم خدارا هر روز

پشت پرچین دعا میشنویم...

چه دقیق آمده ایم

خانه دوست همین جاست

همین نزدیکی است...

به گمانم پشت دیوار نگاه من و توست

بخدا هیچ دلی تنها نیست...


دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 15:58
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
یه وقتایی لازم نیست حرفی زده شه بین دو نفر... همین که دستت رو آروم بگیره..... یه فشار کوچیک بده..... این یعنی من هستم تا آخرش..... همین کافیه....!
آخرین ویرایش توسط Edward-Marion در [1392/04/24 - 02:57]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 12:45
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
مراقب باش ! دست روزگار هلت میدهد ؛ ولی قرار نیست تو بیفتی ، اگر بی تاب نباشی و خودت را به آسمان گره زده باشی ، اوج می گیری ... به همین سادگی ...
دیدگاه  •   •   •  1392/04/23 - 12:42
+3
saman
saman
در CARLO

خب حالا اعتراف کنین...



شما کجای اتوبوس مینشستین؟!؟



:-؟

آخرین ویرایش توسط saman در [1392/04/22 - 14:46]
13 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 14:46
+7
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پسر به دختر : اعتمادتو به من ثابت کن همان لحظه دختر خود را عریان و لخت مادر زاد کرد دختر به پسر : حال تو اعتمادتو به من ثابت کن پسر تمام لباس هایش را تنش کرد یادمان باشد وقتی میگوییم تا آخرش هسیتم ، آخرش بستن کمربندمان نباشد ...
1 دیدگاه  •   •   •  1392/04/22 - 00:03
+9

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ