یافتن پست: #همین

sina
sina
مهندس !


گرفتم بعد عمری مدرکی چند
و اینجانب شدم حالا مهندس !

ندانستم که ریزد از چپ و راست
ز پایین و از آن بالا مهندس !

غضنفر گاری اش را هول نمیداد
زنش گفت هول بده یالا مهندس !

تقی هم چونه میزد کنج بازار:
نمی ارزه واسَم والا مهندس !

به مرد قهوه چی میگفت اصغر:
دو تا چاییِ قند پهلو مهندس !

شنیدم کودکی میگفت در دِه
به مردی با چپق، خالو مهندس !

ز جنب دکّه ای بگذشت مردی !
صدا آمد " وَفِرما تو مهندس !"

خلاصه میخورَد خون جماعت
همیشه بدتر از زالو مهندس !

شنیدم با تَشَر میگفت معمار
به آن وردست حمّالش مهندس !

همین مانده که از فردا بگویند
به گوساله و امثالش مهندس !

یِهو یاد سکینه کردم ای داد ...
فدای آن لب و خالش مهندس !

شنیدم که عمل کرده دماغش
خبر داری از احوالش مهندس ؟!

شنیدم بعد تنظیمات بینی
بهش میگن همه خانوم مهندس !


شنیدم بچه زاییده دوباره
بگو هشتا کَمه؟ خانوم مهندس !

سرت رو درد آوردم من مهندس !
سخن از هر دری اومد مهندس !


يكي شيرموز ميخواد با كيك تازه
برو که مشتریت اومد مهندس !
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 20:07
+1
maryam
maryam
افسانه ها را رهاکن.

دوری و دوستی کدام است؟!

فاصله هایند که دوستی را می بلعند...

تواگرنباشی

دیگری جایت را پرمی کند

به همین سادگی
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 15:52
+4
maryam
maryam
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عیده همگی پررررررررررررررررررررررررررررررررتقالی
{-35-}{-41-}{-21-}
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 13:38
+3
afsaneh heidari
afsaneh heidari
در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز می گفتند:بدون تو حتی نفس هم نمی توانم بکشم"و امروز در آغوش دیگری نفس نفس می زننن.
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 05:22
+4
ali rad
ali rad
سنگ در برکه می اندازم و



می پندارم با همین سنگ زدن



ماه بهم می ریزد!!!



کی به انداختن سنگ پیاپی در آب



ماه را میشود از حافظه آب گرفت.........
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:06
+4
ronak
ronak
کسی که اشکامو پاک نکنه عمـــــــــــــرأ بذارم وقتی میــــخــنـــــــــدم کنــــــــارم باشه....................
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:54
+7
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
@ronak
تو که میدانی تمام وجودم هستی
این شعر را برای تو نوشتم تا بخوانی و بدانی همه ی زندگی ام هستی
نه قافیه دارد ، نه ردیف ، نه آهنگ دارد نه طنین
اینها همه حرف دلم بود ، همین!
4 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:53
+10
مهراوه
مهراوه
- اعتراف می کنم که: بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.{-7-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 00:52
+8
Danial
Danial
دختر: می دونی فردا عمل قلب دارم؟ پسر: آره عزیز دلم دختر: منتظرم میمونی؟ پسر رویش را به سمت پنجره اطاق دختر بر میگرداند تا دختر اشکی که از گونه اش بر زمین میچکد را نبیند پسر: منتظرت میمونم عشقم ... ... ... دختر: خیلی دوستت دارم پسر: عاشقتم عزیزم ... بعد از عمل سختی که دختر داشت و بعد از چندین ساعت بیهوشی کم کم داشت هوشیاری خود را به دست می آورد به آرامی چشم باز کرد و نام پسر را زمزمه کرد و جویای او شد پرستار: آرووم باش عزیزم تو باید استراحت کنی دختر: ولی اون کجاست؟ گفت که منتظرم میمونه به همین راحتی گذاشت و رفت پرستار: در حالی که سرنگ آرامش بخش را در سرم دختر خالی میکرد رو به او گفت: میدونی کی قلبش رو به تو هدیه کرده؟ دختر: بی درنگ که یاد پسر افتاد و اشک از دیدگانش جاری شد: آخه چرا؟؟؟؟؟؟ چرا به من کسی چیزی نگفته بود و بی امان گریه میکرد پرستار: شوخی کردم بابا ! رفته بشاشه الان میآد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 13:47
+2
مهسا
مهسا
بیشتر دلم یه لبخند میخواد
یه لبخند صاف و ساده
یه لبخندی که کلی حرف پشتش نباشه
یه لبخند که اگه هست
بیشتر از یکی نباشه...
یعنی کی می تونه چنین قولی
به کسی بده، که توی زندگیش
فقط همین یه لبخند باشه ...
دیدگاه  •   •   •  1390/12/29 - 01:06
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ