یافتن پست: #هیچ

AmirAli
AmirAli
عایا از خشکی پوست خود رنج میبرید؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

عایا خجالت نمیکشید؟ملت سرطان پوست دارن هیچی نمیگن...
اینم شد درد؟؟؟ ها؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 19:12
+3
بهناز جوجو
بهناز جوجو

دستهایم خالی اند... جای خالی دست او را هیچکس برایم پر نمی کند... راست می گفت "شاملو": "دست خالی را باید بر سر کوبید" ...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 18:44
+5
AmirAli
AmirAli
رفتم الکتریکی محلمون گفتم: زنگ درمون خرابه
یاروگفت: برو میام درست میکنم
هرچی منتظر شدم نیومد
رفتم مغازش میگم چرا نیومدی؟
میگه اومدم هر چی زنگ زدم هیچکس درو باز نکرد ...ما با یه همچین کسایی سروکار داریم

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 08:49
+3
AmirAli
AmirAli

داشتم شهرام شب پره گوش می دادم
جوگیــــر شدم يوهو گردنمو مثِ خودش تکون دادم
هیچی دیگـــه الان بیمارستانم میگن 2 تا از مهرها گردنم مو ورداشته

دیدگاه  •   •   •  1392/09/26 - 08:33
+1
xroyal54
xroyal54
چه شب ساکتیست.
انگار هیچ کس در دنیا نیست،
یا شاید"من"....
در دنیای کسی نیستم!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 23:58
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آرزو میکنم توجیب لباست پول پیدا کنی،

آرزو میکنم یه موزیکی که خیلی وقته دنبالشیُ هیچ اسمی ازش نمیدونی رو یهو یجا پیدا کنی،

آرزو میکنم وقتی دارن ازت تعریف میکنن تو اتفاقی رد بشیُ بشنوی،

آرزو میکنم اونقدر بخندی ... بخندی که از چشمات اشک بیادُ دل درد بگیری،

آرزو میکنم یه بویی که باهاش خیلی خاطره خوب داری یجا به مشامت بخوره،

آرزو میکنم وقتی حواست نیست سرتو بیاری بالا ببینی، یکی که خیلی دوسش داری، داره خیلی عمیق ، با یه حس مثبت و لبخند رضایت نگاهت میکنه،

آرزو میکنم یه چیزی که کوچیکه ولی فکر نمیکردی حالاحالاها داشته باشیش یه اتفاقی بیوفته و یهو بدستش بیاری...

(چرا حواست پیش آرزویِ یکی مونده به آخری موند ..؟! ):D

دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 20:35
+10
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یاد آغوشت تو این سرما
گرمم میکنه
وقتی گرم میشم
خستگی فراموشم میکنه
کارامو زود تموم میکنم
که بیام ببینمت
دستای کوچیکتو بگیرم تودستم
بگم دیوونه دلم برات تنگ شده بود
تو اخم کنی
بگی چرا دیر اومدی
من بگم کارام زیاد بود تازه زودم اومدم
تو بگی فلان چیز خ[!] ؟
من بگم وای فراموشم شد
تو بگی پیر شدی
وندونی که چرا فراموش کردم
آخه من تموم یادمو پر از تو کرده بودم
جایی واسه هیچ چیز دیگه نمونده بود
تو بگی خیلی بدی
من بگم دوست دارم
A.S
1392/09/25





دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 18:54
+5
AmirAli
AmirAli
یارو ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﯿﺎﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻏﺶ ﻏﺶ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ
ﻣﯿﮕﻦ: ﭼﯽ ﺷﺪﻩ؟
ﻣﯿﮕﻪ: رفتم مغازه اسگلشون کرد م
میگن: چی کار کردی….؟
میگه: ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻡ ﻫﯿﭽﯽ ﻧﺨﺮﯾﺪﻡ
دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 18:26
+1
AmirAli
AmirAli
باید زیاد مطالعه کنیم تا بدانیم که هیچ نمی دانیم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 18:08
+4
alireza
alireza
مورد داشتیم صندلی پسره صدا میداده دختر برگشته گفته:چرا انقدر صداشو دارمیاری؟؟؟؟؟؟
پسر جواب داده: خودت بیا بشین روش خفش کن/
من دیگه هیچی نمیگم/////

دیدگاه  •   •   •  1392/09/25 - 17:30
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ