یافتن پست: #هیچ

محمد
محمد
خوابید
بدون شب بخیر..
 شاید میدانست بدون او هیچ کدام از لحظاتم به خیر نیست.....
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:53
+9
محمد
محمد
خوابید
بدون شب بخیر..
شاید میدانست بدون او هیچ کدام از لحظاتم به خیر نیست…
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:47
+9
محمد
محمد
تــــــــمآم دلخوشی دنیــــآی من این استــــ....
که ندانـــی و دوستت بدارمـــــــ....
وقتـــــی میدانـــِی و میرانیم...
چیزی درونم فرو میـــــریزد....
چیزی شبیه غرور...
خواهش میــــــکنم....
گاهی خود را به نفهمیـــــ بزن...
و بگذار دوستت داشته باشم....
بعد از تو هیچ کس الفبای روح و قلب مرا نخواهد خواند...
نمی گذارم... نمی خواهم...
تو را... همین که هستی دوستت دارم...
حتی سایه ات را...
که می دانم هرگز به آن نخواهم رسید....
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 23:44
+7
mohsen
mohsen
ﺑﺰﻥ ﺑﻪ ﺳﻼﻣﺘﻴﻪ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﻭ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﻣﯿﺰﺍﺭﻩ ﮐﻨﺎﺭ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺣﻮﺻﻠﻪ ﺟﻮﺍﺏ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺳﺎﺗﻮ ﻣﯿﺪﻩ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﯾﻪ ﺟﻤﻊ ﻣﯿﺮﯾﻦ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﯾﺦ ﺍﻡ ﺑﺰﻧﻪ ، ﺩﺳﺘﺘﻮ ﻭﻝ ﻧﻤﯿﮑﻨﻪ ﺑﺰﺍﺭﻩ ﺗﻮ ﺟﯿﺒﺶ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ ﮐﺴﯽ ﺟﺰ ﺗﻮ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺶ ﻧﻤﯿﺎﺩ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﯿﮕﯽ ﺧﯿـﺮﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﻮ ﭼﺸﻤﺎﺕ
ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻪ ﻭﺍﺳﺖ ﻧﯿﻨﯽ ﻣﯿﺸﻪ ، ﺟﻮﺟﻮ ﻣﯿﺸﻪ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺨﻨﺪﯼ
ﻫﻤﻮﻧﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺿﺮﻩ ﺑﺮﺍﺕ ﻫﺮﮐﺎﺭﯼ ﺑﮑﻨﻪ !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 21:14 توسط Mobile
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

صدامو داری
به احترامت هیچوقت حتی ، من
نمینداختم نگامو جایی
رفتی با اینکه میدونستی
تو رو دوست داشتم و رو هیچکی نی اون حسی
که رو تو بود و هست
شاید از اولشم من بودم که نباید میذاشتم رو تو دست
رو همه خوبی هام بستی چطور چشاتو
هیس هیچی نگو فقط ببر صداتو
ببین چه دپرسم ببین چه بی حسم
دیگه من حتی به خودمم نمی رسم
اصلا بی خیال
دیگه گذشت از درد و دل
منو تو هردو تامون شدیم دیگه هر دو ول
یه شب با این ،یه شب با اون
هزار تا کصافط کاری داریم به همرامون
منکه از تو بیشتر بود حاشیم
منکه حتی اگه تو نباشی ام
فقط به تو فک میکنم و تورو میخوام
چیه فک کردی مثل تو لا…ش.یــــم
دیگه خستم از خاطرات موندگارت
بدم میاد از اون نگاهت
برو نمیخوام بر گردی پیشم چون
خوب میدونم که کنارش خوبه حالت
قتی نیستی معاشرت با همه سخته
بگو مست کنار کی میخوابی آخر هفته
ها چیه چپ نگاه میکنی طلب کاری؟
جدیداً در اومدی از فاز طرفداری
دل من ، با دل تو، که یکی نیست
بد بخت قیافتو ببین، ترکیدی
مسیرامون هم از هم جداست ،دیدی
باشه تو خوبی اصلا تو راست میگی
چیه، فک کردی مثل تو هولم
مو بیچاری یکی لم داده تو بغلم
تو که رفتی حرمت یه سری چیزارو
جلو دوستام نگه میداشتی اقلاً
خوتو ببین که چقد فس فسی
منم یه عصبی استرسی
که به همه میپرم چون هیچوقت دوست نداشتم
که ببینم اسم تو میاد کنار اسم کسی
راستی بگو بینم هنوز باهاشی یا
این بد بختم رفت قاطی داداشیا
قاطی همونایی که کردی تو بهشون بدی
همون بیچاره هایی که دورشون زدی
آخه خیانت کردی به من تو چطور
تو اون حالت باید میگرفتم مچتو
برو خوش باش باهاش ولی بدو
که زودگذره این روزای خوش تو
خیالت تخت که واست دل ، تنگ نمیشه
بعد تو به هیچکسی دلگرم نمیشه
چرا نگران منی حالمو میپرسی
حال من، که از این بهتر نمیشه
پس بهتره که ندیم به دوستیمون کشش
تو هم خواهشا دیگه از ما بیرون بکش
چون دیگه مهم نیست بخوای باشی تو با کسی
سریعتر خوشحالم کن، با یه خداحافظی
فوق العادس این اهنگ.منکه از شنیدنش سیر نمیشم


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
فرانسویا میخان بگن متاسفم عذر میخام

میگن : ژ گیگقت اکسکوزه موا

اینقدر بهشون فشار میاد وقتی اینو میگن

سعی میکنن هیچ وقت کاری نکنن عذرخواهی بخواد !:D
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:23
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
40691598717357050052.jpg




چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..

یکی که بهش اعتماد داری ..

بهت اعتماد داره ..

از دلتنگی هاش برات میگه ..

از دلتنگی هات براش میگی ..

آروم میشه ..

آروم میشی ..

حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..

این حس مثل قطره های باران پاکه ..!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 19:03
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


امروز صبح که از خواب بیدار شدی،نگاهت می کردم؛و امیدوار 


بودم که با من حرف بزنی،حتی برای چند کلمه،نظرم را بپرسی یا 


برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد،از من تشکر 


کنی.اما متوجه شدم که خیلی مشغولی،مشغول انتخاب لباسی 


می خواستی بپوشی.وقتی داشتی این طرف و آن طرف می 


دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای وقت داری که 


و به من بگویی:سلام؛اما تو خیلی مشغول بودی.یک بار مجبور 


شدی منتظر بشوی و برای مدت یک ربع کاری نداشتی جز آنکه 


روی یک صندلی بنشینی. بعد دیدمت که از جا پ[!].خیال کردم 


می خواهی با من صحبت کنی؛اما به طرف تلفن دویدی و در 


عوض به دوستت تلفن کردی تا از آخرین شایعات با خبر شوی. 


روز با صبوری منتظر بودم.با اونهمه کارهای مختلف گمان می کنم 


که اصلاً وقت نداشتی با من حرف بزنی.متوجه شدم قبل از نهار 


هی دور و برت را نگاه می کنی،شاید چون خجالت می کشیدی 


که با من حرف بزنی،سرت را به سوی من خم نکردی. تو به خانه 


رفتی و به نظر می رسید که هنوز خیلی کارها برای انجام دادن 


داری.بعد از انجام دادن چند کار،تلویزیون را روشن کردی.نمی دانم 


تلویزیون را دوست داری یا نه؟ در آن چیزهای زیادی نشان می 


دهند و تو هر روز مدت زیادی از روزت را جلوی آن می گذرانی؛ در 


حالی که درباره هیچ چیز فکر نمی کنی و فقط از برنامه هایش 


لذت می بری...باز هم صبورانه انتظارت را کشیدم و تو در حالی 


که تلویزیون را نگاه می کردی،شام خوردی؛ و باز هم با من صحبت 


نکردی. موقع خواب...،فکر می کنم خیلی خسته بودی. بعد از آن


که به اعضای خانواده ات شب به خیر گفتی ، به رختخواب رفتی 


و فوراً به خواب رفتی.اشکالی ندارد.احتمالاً متوجه نشدی که من 


در کنارت و برای کمک به تو آماده ام. من صبورم،بیش از آنچه تو 


را می کنی.حتی دلم می خواهد یادت بدهم که تو چطور با 


دیگران صبور باشی.من آنقدر دوستت دارم که هر روز منتظرت 


هستم.منتظر یک سر تکان دادن،دعا،فکر،یا گوشه ای از قلبت که 


باشد. خیلی سخت است که یک مکالمه یک طرفه داشته 


.خوب،من باز هم منتظرت هستم؛سراسر پر از عشق تو...به امید 


شاید امروز کمی هم به من وقت بدهی. آیا وقت داری که این را 


برای کس دیگری هم بفرستی؟ اگر نه،عیبی ندارد،می فهمم و 



هم دوستت دارم. روز خوبی داشته باشی!




دوست و دوستدارت:خدا

دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 18:38
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیروز مامانم برای نهار یه مرغ درسته ی بزرگ رو گذاشته بود تو فر بعد برای اینکه خلاقیتش رو به رخ بکشه یه چندتایی بلدرچین کوچولو هم گذاشته بود کنارش و یه بلدرچین هم تو شیکمش ؛ خلاصه نشستیم سر سفره خواهرم قاشق رو زد تو سینه مرغه یوهویی بلدرچینه از توی شیکم مرغه پرید بیرون و چنان جیغ ۲۴رنگی زد که همسایه بغلی زنگ زد به آتشنشانی و ۱۱۰ !

بهش میگم چته ؟ میگه نیگا کن این مرغ بدبخت جوجه داشته تو شیکمش …

هیچی دیگه از ظهر دارم تیکه های سفره رو که گاز زده بودم از لای دندونام در میارم !
دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 17:23
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



هیچكس نفهمید!



یا نخواست بفهمد!



اینكه شیطان شاید عاشق حوا بود



كه به آدم سجده نكرد...!!!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/21 - 17:17
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ