یافتن پست: #هیچ

fingliiiiiiii
fingliiiiiiii

مـــات شــدم از رفـتنت !!


 


هیچ میز شطرنجی هم در میان نبود!



ایـن وســط ، فــقـط یـک دل بـــود ...



کـه دیگــر نـیست !!

دیدگاه  •   •   •  1392/06/19 - 00:41
+6
fingliiiiiiii
fingliiiiiiii
به چی میخندی تو؟
به مفهوم غم انگیزجدایی؟
به شکست دل من یابه پیروزی خویش؟
به چی میخندی تو؟
به نگاهم که چه مستانه توراباورکرد؟
یابه افسونگری چشمانت که مراسوخت وخاکستر کرد؟
به چی میخندی تو؟
به دل ساده من میخندی که دیگر هیچ به فکر خود نیست؟
آره خنده دارست بــــــــــــخند
آخرین ویرایش توسط fingilii در [1392/06/18 - 23:34]
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 23:32
+3
AmiR
AmiR
گنجشک میخندید که چرا هروز بدون هیچ پولی برایش دانه می پاشم
من میگریستم که حتی گنجشک هم محبت مرا از سادگی ام
{-35-}می پندارد{-35-}
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 22:38
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین این تابلوها که روش نوشته خطر ریزش کوه هیچ کاربردی نداره! یعنی چی الان! یعنی اگه سنگ ریخت رومون با اطلاع قبلی بمیریم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 21:20
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
خدایا هیچ معلولی رو تو لیست من قرار نده که نتونه لایک کنه من تو دلم بهش فحش بدم
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 21:02
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
موجیم و وصل ما ، از خود بریدن است
ساحل بهانه ای است ، رفتن رسیدن است
تا شعله در سریم ، پروانه اخگریم
شمعیم و اشک ما ،در خود چکیدن است
ما مرغ بی پریم ، از فوج دیگریم
پرواز بال ما ، در خون تپیدن است
پر می کشیم و بال ، بر پرده ی خیال
اعجاز ذوق ما ، در پر کشیدن است
ما هیچ نیستیم ، جز سایه ای ز خویش
آیین آینه ، خود را ندیدن است
گفتی مرا بخوان ، خواندیم و خامشی
پاسخ همین تو را ، تنها شنیدن است
بی درد و بی غم است ، چیدن رسیده را
خامیم و درد ما ، از کال چیدن است قیصر امین پور
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:47
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاغا چند وقت پیش داشتیم با موتور می رفتیم...رسیدیم به جاده خاکی...اونم تو شب...
برگشتم گفتم: مسعود با ""چراغ بی موتور"" کجا داری میری؟
یهو دیدم داره از شدت دلدرد فرمونو گاز میگیره...
هیچی دیگه خوردیم زمین جاتونم خالی...
دوسته موتور سواره ما داریم آیا؟؟؟
آخه این که من دادم سوتی بود؟؟؟نه شما بگین سوتی بود؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:32
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه وقتایی که دلت گرفته ؛

بغض داری ،

آروم نیستی !

دلت براش تنگ شده ....

حوصله ی هیچكسو نداری !

به یاد لحظه ای بیفت که :

اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛

اما ....

چشمـاشو بست و رفت ... !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 20:14
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



خجالت میكشیدم بگویم هرنفسم به یادت آه میشودصبوری كردم ودرمندفقط نگریستم تاخودش به زبان آمدچه میخواهی؟گفتم هیچ فقط اینكه گاهی یادم كنی!پرسیدچرا؟كمی شجاعت به خرج دادم وگفتم چون من همیشه به یادتم!پرسیدچرا؟عرق سردی كردم وگفتم خیلی خوبی! گفت ممنون منم بیادت هستم!ذوق مرگ شده بودم!حالاهم چندسال توكماهستمو اون هم رفت پی زندگیش ازدواج كرد!




دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 18:47
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



چشمانمان را بر گذر قاصدك ها باز كنیم
كه زمان ساز سفر می زند
دست به دست هم دهیم دلهایمان را یكی كنیم
و بدون انتظار هیچ پاداشی ، حراج محبت كنیم
باور كنیم كه همه ما خاطره ایم
دیر یا زود رهگذر این قافله ایم ...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/18 - 18:43

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ