یافتن پست: #وقتی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آدم هایی هستند که بودنشون حتی مجازی
به آدم آرامش می ده!!
دوستی شون برات حقیقی می شه
و یهو میشن یه قسمتی از زندگیت!
اسمش را میگذاریم،دوست مجازی...
اما آنسو یک آدم حقیقی نشسته...
خصوصیاتش را که نمیتواند مخفی کند...
وقتی دلتنگی ها و آشفتگی هایش را مینویسد...
وقت میگذارد برایم، وقت میگذارم برایش...
نگرانش میشوم دلتنگش میشوم...
وقتی در صحبت هایم، به عنوانِ دوست یاد میشود
مطمئن میشوم که حقیقی ست هرچند کنار هم نباشیم
هرچند صدای هم را هم نشنیده باشیم من برایش سلامتی و شادی آرزو دارم هرکجا که باشد ...
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 19:16
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



در زندگی 3 چیز را نشکن؛ اعتماد،قول،قلب،زیرا اینها وقتی میشکند صدایی ندارند ولی درد عمیقی دارند


دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 19:03
+4
محمد
محمد
من با تو فهمیدم تو زندگی ی چیزایی رو نباید بگی وقتی زیاد گفتم دوست دارم تبدیل شدم به روزمره گی
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختره پست گذاشته: مُردم از تنهایی ، پسره زیرش نوشته: " "
عــآآآآدرس بده با بچه محلا بیایم خونتون از تنهایی در بیای !!

واقعا وقتی این پسرای با معرفت كه به فكره بچه محلاشون هستن رو

میبینم بغض راه گلومُ می بنده...

ببخشید اشك نمیزاره مانیتورُ ببینم(من یه همچین آدمــ احساسی هستم )
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:44
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

آموخته ام ... که تنها کسی که مرا در زندگی شاد می کند کسی است که به من می گوید: تو مرا شاد کردی

آموخته ام ... که مهربان بودن، بسیار مهم تر از درست بودن است

آموخته ام ... که هرگز نباید به هدیه ای از طرف کودکی، نه گفت

آموخته ام ... که همیشه برای کسی که به هیچ عنوان قادر به کمک کردنش نیستم دعا کنم

آموخته ام ... که مهم نیست که زندگی تا چه حد از شما جدی بودن را انتظار دارد، همه ما احتیاج به دوستی داریم که لحظه ای با وی به دور از جدی بودن باشیم

آموخته ام ... که گاهی تمام چیزهایی که یک نفر می خواهد، فقط دستی است برای گرفتن دست او، و قلبی است برای فهمیدن وی

آموخته ام ... که راه رفتن کنار پدرم در یک شب تابستانی در کودکی، شگفت انگیزترین چیز در بزرگسالی است

آموخته ام ... که زندگی مثل یک دستمال لوله ای است، هر چه به انتهایش نزدیکتر می شویم سریعتر حرکت می کند

آموخته ام ... که پول شخصیت نمی خرد

آموخته ام ... که تنها اتفاقات کوچک روزانه است که زندگی را تماشایی می کند

آموخته ام ... که خداوند همه چیز را در یک روز نیافرید. پس چه چیز باعث شد که من بیندیشم می توانم همه چیز را در یک روز به دست بیاورم

آموخته ام ... که چشم پوشی از حقایق، آنها را تغییر نمی دهد

آموخته ام ... که این عشق است که زخمها را شفا می دهد نه زمان

آموخته ام ... که وقتی با کسی روبرو می شویم انتظار لبخندی جدی از سوی ما را دارد

آموخته ام ... که هیچ کس در نظر ما کامل نیست تا زمانی که عاشق بشویم

آموخته ام ... که زندگی دشوار است، اما من از او سخت ترم

آموخته ام ... که فرصتها هیچ گاه از بین نمی روند، بلکه شخص دیگری فرصت از دست داده ما را تصاحب خواهد کرد

آموخته ام ... که آرزویم این است که قبل از مرگ مادرم یکبار به او بیشتر بگویم دوستش دارم

آموخته ام ... که لبخند ارزانترین راهی است که می شود با آن، نگاه را وسعت داد
چارلی چاپلین
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 17:12
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

دوست دارم دکتر زنان زایمان شم ، میدونین چرا ؟؟؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
زیــــــــــرا :
وقتی از اتاق عمل بیام بیرون سرم بندازم پایین بگم متاسفم بچه ناقص به دنیا اومده.....!
بعد در حالی ک همه از ترس خشکشون زده پدر بچه از من بپرسه :
بچه چه مشکلی داره؟
منم دستامو بزارم رو دلم هار هار بخندم و بگم: پسررررررررره!

دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:13
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بوس آیینه در دانشگاهی در کانادا مد شده بود دخترها وقتی می‌رفتند تو دستشویی، بعد از آرایش کردن، آیینه را می بوسیدند تا جای رژ لبشون روی آینه دستشویی بماند. مستخدم بیچاره از بس جای رژ لب پاک کرده بود خسته شده بود. به دانشجویان تذکر هم داده شده بود اما فایده‌ای نداشت. موضوع را با رییس دانشگاه در میان می‌گذارند. فردای آن روز، رییس دانشگاه تمام دخترها رو جمع می‌کند جلوی در دستشویی و می‌گوید: «کسانی که که این کار را می‌کنند خیلی برای مستخدم ایجاد زحمت می‌کنند. حالا برای اینکه شما ببینید پاک کردن جای رژ لب چقدر سخت است، مستخدم یک بار جلوی شما سعی می‌کند جای رژ لب روی آیینه را پاک کند.» مستخدم با آرامش کامل رفت دستمال را فرو کرد توی آب توالت و بعد که دستمال خیس شد شروع کرد به پاک کردن آیینه. از آن به بعد در دانشگاه دیگر هیچ کس آیینه‌ها رو نبوسید
دیدگاه  •   •   •  1392/10/4 - 16:01
+1
*elnaz* *
*elnaz* *
نگاه من چگونه به دنیای تو خواهد رسید؟! وقتی همه مرزهایت را بسته ایی..................


دیدگاه  •   •   •  1392/10/3 - 22:45
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO

به سلامتی پدر و مادر که اونقدر روحشون بزرگ و با عظمته که تا وقتی هستن عقلمون نمیتونه وسعت مهربونی شونو درک کنه ، اما وقتی میرن جای خالیشون رو به وسعت یه دریا کنارمون حس میکنیم …
دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 18:19
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی یه ژاپنی بیش از حد جوگیر میشه


دیدگاه  •   •   •  1392/10/2 - 11:55
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ