یافتن پست: #وقتی

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




دلم تنگه!!

دلم تنگ شده برا روزایی که:

شبا اس میدادی: "مال خودمی"
...
روزی بیس بار اس میدادی: "دوستت دارم"

وقتی قهر میکردم، قبل از اینکه بخوابی اس میدادی:

"آشتی نکردیماااااا
ولی باید مث همیشه بغلم بخوابی"

دلم تنگ شده.....

واسه تو......

واسه حرفات....

واسه همه ی اون روزا...


8 دیدگاه  •   •   •  1392/09/29 - 16:06
+2
محمد
محمد
چه زیباست وقتی میفهمی
کسی زیر این گنبد کبود
انتظارت را میکشد
چه شیرین است
طعم پیامکی که میگوید....
”کجایی”.....؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 23:52
+3
xroyal54
xroyal54
فانتزی لذت بخشیه وقتی برف میاد با مخاطب ﺧﺎﺻﺖ پیاده ﺑﺮﯼ ﺑﯿﺮﻭﻥ
قدم بزنی، ﺑﭽﺮﺧﯽ. ﻭﻗﺘﯽ ﻗﺸﻨﮓ ﯾﺦ ﮐﺮﺩ... ﻟﭙﺎﺵ ﮔﻞ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ ﺍﺯ ﺳﺮﻣﺎ
ﺑﺎ ﮐﺶ ﺑﺰﻧﯽ ﺑﻪ ﻟﭙﺎﺵ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﺩ ﺑﻤﯿﺮﻩ ﮐصاﻓط دوست داشتنی رو!!! ^_^
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 19:51
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بنظر من؛ وقتی گوشی رو سایلنته…
خودش باید شعور داشته باشه؛ گــــــــم نشه
دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 18:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


وقتی دلم به سمت تو مایل نمی‌شود
باید بگویم اسم دلم دل نمی‌شود



دیوانه‌ام بخوان که به عقلم نیاورند
دیوانه‌ی تو است که عاقل نمی‌شود



تکلیف پای عابران چیست؟ آیه‌ای
از آسمان فاصله نازل نمی‌شود



خط می‌زنم غبار هوا را که بنگرم
آیا کسی زِ پنجره داخل نمی‌شود؟




می‌خواستم رها شوم از عاشقانه‌ها
دیدم که در نگاه تو حاصل نمی‌شود



تا نیستی تمام غزل‌ها معلّقند
این شعر مدتی‌ست که کامل نمی‌شود!

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 18:01
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

روزی با عجله و اشتهای فراوان به یک رستوران رفتم.


مدتها بود می خواستم برای سیاحت از مکانهای دیدنی به سفر بروم.


 


 در رستوران محل دنجی را انتخاب کردم، چون می خواستم از این


 


 فرصت استفاده کنم تا غذایی بخورم و برای آن سفر برنامه ریزی کنم.



فیله ماهی آزاد با کره، سالاد و آب پرتقال سفارش دادم. در انتهای لیست


 


 نوشته شده بود: غذای رژیمی می خورید؟ … نه


 


نوت بوکم را باز کردم که صدایی از پشت سر مرا متوجه خود کرد:



- عمو… میشه کمی پول به من بدی؟



فقط اونقدری که بتونم نون بخرم.



- نه کوچولو، پول زیادی همراهم نیست… باشه برات می خرم.
صندوق پست الکترونیکی من پر از ایمیل بود. از خواندن شعرها، پیامهای زیبا و همچنین جوک های خنده دار به کلی از خود بی خود شده بودم. صدای موسیقی یادآور روزهای خوشی بود که در لندن سپری کرده بودم.
عمو …. میشه بگی کره و پنیر هم بیارن؟
آه یادم افتاد که اون کوچولو پیش من نشسته.
- باشه ولی اجازه بده بعد به کارم برسم. من خیلی گرفتارم. خب؟
غذای من رسید. غذای پسرک را سفارش دادم. گارسون پرسید که اگر او مزاحم است ، بیرونش کند.وجدانم مرا منع می کرد. گفتم نه مشکلی نیست.
بذار بمونه. برایش نان و یک غذای خوش مزه بیارید.
آنوقت پسرک روبروی من نشست.
- عمو … چیکار می کنی؟
- ایمیل هام رو می خونم.
- ایمیل چیه؟
- پیام های الکترونیکی که مردم از طریق اینترنت می فرستن.
متوجه شدم که چیزی نفهمیده. برای اینکه دوباره سئوالی نپرسد گفتم:
- اون فقط یک نامه است که با اینترنت فرستاده شده.
- عمو … تو اینترنت داری؟
- بله در دنیای امروز خیلی ضروریه.
- اینترنت چیه عمو؟
- اینترنت جائیه که با کامپیوترمیشه خیلی چیزها رو دید و شنید. اخبار، موسیقی، ملاقات با مردم، خواندن و نوشتن، رویاها، کار و یادگیری. همه این ها وجود دارن ولی در یک دنیای مجازی.


- مجازی یعنی چی عمو؟
تصمیم گرفتم جوابی ساده و خالی از ابهام بدهم تا بتوانم غذایم را با آسایش بخورم.
- دنیای مجازی جائیه که در اون نمیشه چیزی رو لمس کرد. ولی هر چی که دوست داریم اونجا هست.رویاهامون رو اونجا ساختیم و شکل دنیا رو اونطوری که دوست داریم عوض کردیم.


- چه عالی. دوستش دارم.
- کوچولو فهمیدی مجازی چیه؟
- آره عمو. من توی همین دنیای مجازی زندگی می کنم.
- مگه تو کامپیوتر داری؟


- مادرم تمام روز از خونه بیرونه. دیر برمی گرده و اغلب اونو نمی بینیم.
- نه ولی دنیای منم مثل اونه … مجازی.
- وقتی برادر کوچیکم از گرسنگی گریه می کنه، با هم آب رو به جای سوپ می خوریم
- خواهر بزرگترم هر روز میره بیرون. میگن تن فروشی میکنه اما من نمی فهمم چون وقتی برمی گرده می بینم که هنوزم هم بدن داره.
- و من همیشه پیش خودم همة خانواده رو توی خونه دور هم تصور می کنم.
یه عالمه غذا، یه عالمه اسباب بازی و من به مدرسه میرم تا یه روز دکتر بزرگی بشم.


- پدرم سالهاست که زندانه
- مگه مجازی همین نیست عمو؟


قبل از آنکه اشکهایم روی صفحه کلید بچکد، نوت بوکم را بستم.


صبر کردم تا بچه غذایش را که حریصانه می بلعید، تمام کند. پول غذا را پرداختم. من آن روز یکی اززیباترین و خالصانه ترین لبخندهای زندگیم را همراه با این جمله پاداش گرفتم:
- ممنونم عمو، تو معلم خوبی هستی.


آنجا، در آن لحظه، من بزرگترین آزمون بی خردی مجازی را گذراندم. ما هر روز را در حالی سپری می کنیم که از درک محاصره شدن وقایع بی رحم زندگی

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 17:56
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



تو یه پسری!
اگه برام غیرتی نشی
اگه روم حساس نباشی
اگه ته ریش نداشته باشی
اگه باهام مهربون نباشی
اگه بهم اخمای کوچولو نکنی
اگه وقتی شالم رفت عقب نگی اونو بکش جلو
اگه دستمو محکم نگیری
اگه نگی هرکاری کردی راست بگو تا ببخشمت
اگه سر به سرم نذاری
اگه قربون صدقم نری
اگه نگرانم نشی
اگه بهم نگی عروسک من
اگه نگی من مهمم که میگم خوبی
اگه ...
اون موقع که من دیگه دیوونه و عاشقت نمیشم
من عاشق اینم که تو یه مرد کامل باشی!مرد من!
اممما!!!ا
من یه دخترم
اگه خودمو لوس نکنم
اگه باهات قهر نکنم و ناز نکنم
اگه وقتی چشات میچرخه از حسودی دیونه نشم
اگه از نظر دادنات خوشحال نشم
... اگه به خاطر تو به خودم برسم
اگه سر به سرت نذارم
اگه برات گریه نکنم
اگه لب و لوچه آویزون نکنم تا بغلم کنی
اگه بهت نگم آقامون
اگه برات مظلوم بازی درنیارم
اگه از سرو کولت نرم بالا
اگه برات عشوه نیام
اگه گوشتو نپیچونیم و نگم تو فقط مال منی
اگه ناغافل دستاتو نگیرم
اگه وقتی کار بدی کردم با ترس بهت نگم
اگه لج بازی نکنم
اگه...
اونوقت توام دیوونه و عاشق من نمیشی تا اونکارارو برام بکنی!
تو من رو خانوم میخوای!
خانوم تو
من و تو همون آدم و حواییم!بیا جاهامونو عوض نکنیم!
تو صلابت نگه دار من لطافت
من نجابتمو نگه دارم توام نگاهتو
بیا سعی کنیم بهترین هم باشیم!
من بهترین دختر واسه تو!
تو بهترین پسر واسه من!


8 دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 16:46
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



زمستون خیلی خوبه
وقتی
دلت گرفته،بغض داری،دلتنگی...
وقتی خونه جایی واست نداره
سیگار رو روشن می کنی
می زنی به خیابون
قدم می زنی
آدما، آبی که از چشم و دماغت
روان شده رو میزارن
روی حساب سردی هوا

زمستون خیلی خوبه ...!


3 دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 16:00
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

نگرانم!‌ ولی چه باید كرد
عشق، دلواپسی نمی‌فهمد
درد من، خط ِ میخی است عزیز
درد من را كسی نمی‌فهمد !

بغض كردن میان خندیدن
تكیه دادن به كوه نامرئی
خسته‌ام از ضوابط عُرفی
خسته‌ام از روابط شرعی...

هیچ‌كس،‌ هیچ‌كس نمی‌داند
به نگاهت چه عادتی دارم
هیچ فرقی نمی‌كند دیگر:
ــ‌ اینكه با تو چه نسبتی دارم ــ

تف به هرچه اصـول، هرچه فـُروع
تف به هرچه ثواب، هرچه گناه
توی تاریك‌خانه‌ی دنیا
عقل جن است و عشق بسم‌الله !

« چشم‌هایت نگاه خیسم را
مثل برق سه‌فاز می‌گیرد»
تو برایم جرقه‌ای وقتی
خانه را بوی گاز می‌گیرد !

زیر آتش‌فشان جنگ تو هم
یخ هرچیز آب خواهد شد
مثل یك سرزمین بی‌سرباز
همه‌چیزم خراب خواهد شد ...

تو مرا زجر می‌دهی عشقم
مازوخیسمی كه دوستش دارم
من به اشغال تو درآمده‌ام،
" صهیونیسمی كه دوستش دارم "




...یاسر قنبرلو...

دیدگاه  •   •   •  1392/09/28 - 15:03
+5
محمد
محمد
وقتی نخواستنت...
آروم بکش کنار...!
غم انگیز است اگر تو را نخواهد؛
مسخره است اگر نفهمی؛
احمقانه است اگر اصرار کنی.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/27 - 17:45
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ