یافتن پست: #وقتی

✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
✸ Aram ♑ الهه تَــــלּـــهاے ✸
گاهی مرگ چقدر برایت شیرین میشود




وقتی میبینی تنها دلخوشی زندگیت با دیگری میخندد...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 15:36
+7
hamed noori
hamed noori
تا قبل عقد اسمشون پارمیدا بوده
بعد وقتی دارن قند میسابن رو سرشون و خطبه خونده میشه، یهو می بینی عاقد میگه
:دوشیزه "خدیجه قره قوزلوی جادوغ آبادی اشگول تپه اصل" آیا من وکیلم؟! :-|
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 13:55
+7
hamed noori
hamed noori
ﯾﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻮﺷﯿﻢ ﺩﺍﻧﻠﻮﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﮐﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﻮﺑﺎﯾﻞ ﮐﺎﻣﻞ
ﺷﺎﺭﮊ ﻣﯿﺸﻪ ﺑﻬﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﯿﺪﻩ!
ﻣﺎﻡ ﺍﯾﻨﻮ ﻧﺼﺐ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺭﻭﮔﻮﺷﯽ ﻭ ﺷﺐ ﺯﺩﯾﻤﺶ ﺑﻪ ﺷﺎﺭﮊو ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﯾﻢ!
ﺳﺎﻋﺖ ۳ ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﯾﻬﻮ ﺩﯾﺪﯾﻢ ﺻﺪﺍﯼ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﯾﮑﯽ ﻣﯿﺎﺩ ﻣﯿﮕﻪ:
ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ! ﺑﮑﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ!
یهو کل خانواده پریدن تو اتاقم!!
:|الآن گوشیم شارژ نداره میترسم نزنم توشارژ یهو نصف شبی دادبزنه: بکن تو! بکن تو!
1 دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 13:49
+7
hamed noori
hamed noori
پسرخالم خودشو دختر جا زده بود
یکماه با یه یارو چت می کرد…
بعد واسه اسکل کردن طرف باش قرار گذاشت
وقتی رفت دید اونم دختر بوده خودشو پسر جا زده!
الانم مدتهاست با هم رفیقن!
میخوان باهم ازدواج کنن!!!!! )
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 12:20
+4
AmirAli
AmirAli
وقتی با یکی cut میکنید یه جا paste کنید بد بختو: همینجوری ولش نکنید رو هوااااااااا..........
آخرین ویرایش توسط AmirAliA1 در [1392/08/10 - 10:08]
دیدگاه  •   •   •  1392/08/10 - 09:32
+6
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تا قبل عقد اسمشون پارمیدا بوده بعد وقتی دارن قند میسابن رو سرشون و خطبه خونده میشه، یهو می بینی عاقد میگه :دوشیزه "خدیجه قره قوزلوی جادوغ آبادی اشگول تپه اصل" آیا من وکیلم؟ {-11-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 23:32
+8
*elnaz* *
*elnaz* *
وقتی عقیده عقده خوانده شود , و نور چراغ در آب مهتاب تلقی گردد , متانت زمین زیر برف یخ میزند ... . آنگاه نان از یتیم خانه میدزدیم و میفهمیم که : دزد اشتباه چاپی درد است !!! ....................
دیدگاه  •   •   •  1392/08/9 - 20:07
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



شبی كه یارم آمد دلم به آسمان پرواز كرد


راز این شب ها را مهتاب برایم روشن كرد


قلب عاشقش سفره ای از نور بود


سوار بر نگاه دور یك دوست بود


هر لحظه در نگاه او آهی تازه می كشید


هر لحظه در دوری او قلبش دوچندان می تپید


تا به حالا خود را اسیر عشق ندیده بود


گویی كه شیرین او در نگاهش یك پدیده بود


اینجا در دنیایی دیگر مرام نامه ای در دل داشت!


حكایت از دردی كه همیشه بر سرش می پنداشت


دلش آرام می گرفت وقتی در خانه اش قدم می زد


در هر گزاره شاد می شد وقتی در كویش پرسه می زد


دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:20
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



وقتی دستت تو دست عشقته و آروم یه فشار کوچیک به دستت میده ...
بی تفاوت ازین فشار رد نشیا
داره باهات حرف میزنه
میگه دوست داره!
میگه هوات و داره!
میگه حواست به من باشه!
میگه حواسش بهت هس!
میگه تنها نیستیا!
میگه....
تو هم همینجور که دستت تو دستشه
آروم انگشت شصتت و بکش رو انگشتاش...
آره
این یعنی نهایت آرامش خیال ....





دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 20:18
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دوســـــــت داشتن به حــــرف نیـســــت
به وقتــــیه که برات میذاره
به ارزشیه که برات قائل میشه
به دلگرمیه که بهت میده
اما وقتی طرفت همش نیست
وقتی تو توی لحظه لحظه زندگیت تنهایی
این دوست داشتن نیست
"دوست داشتن "
این نیست که
جا خالی هاشون رو با تو پر کنند
اینه که
بخاطر تــــــــــو ..
جا خالی کنــند...
دیدگاه  •   •   •  1392/08/8 - 19:24
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ