♥ نگار ♥
سلامتیه بچه ای که وقتی رفت تو یخچال دید هیچی نیست بخوره، نگاهی به پدرش انداخت دید سرش پایینه، شیشه آب رو برداشت سر کشید و گفت چقدر تشنم بود بابا...
به سلامتیه اونی که از درون شکست اما نذاشت غرورش جلو یه نامرد خورد شه،،،!
سلامتیه بعضی دخترا نه واسه چشمای ناز و پوستای صافشون، واسه قلبای پاکشون...
به سلامتی بعضی از خاطرات خوشی که هنوزم وقتی یادشون میوفتی با یه لبخند کوچولو کنج لبت تا چند لحظه حال و هواتو بدجوری عوض میکنه،،
سلامتیه پدربزرگا که هیچوقت عجیجم و خوجکلم وعجقم وجوجو...نگفتن ولی با زنشون 50 سال عاشقانه زندگی کردن... ♡♥♡
محمد حسن کاظمی
یکی ﺍﺯ ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎﻡ ﺍﯾﻨﻪ وقتی ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭشدم
ﺍﺳﻤﺸﻮ ﺑﺬﺍﺭﻡ ﭘَـﺮﭼﻢ,
ﺑﻔﺮﺳﺘﻤﺶ ﭘُﺸﺖ ﺑﻮﻡ |:
.
.
.
.
.
.
ﺑﻌﺪ زنم ﺑﮕﻪ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﭘَـﺮﭼﻢ ﮐﺠﺎﺱ؟
ﻣﻨﻢ ﺑﮕﻢ ﭘَـﺮﭼﻢ ﺑــــــﺎﻻﺱ
♥ نگار ♥
زن: عزیزم! یادته روز خواستگاری وقتی ازت پرسیدم چرا می خوای با من ازدواج کنی، چی گفتی؟ شوهر: آره، خوب یادمه، گفتم: می خواهم یک نفر را در زندگی خوشبخت کنم. زن: خوب، پس چی شد؟ شوهر: خوب، خوشبخت کردم دیگه. زن: کیو خوشبخت کردی؟ شوهر: همون بیچاره ای رو که ممکن بود با تو ازدواج کنه!