یافتن پست: #پایم

Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

باز هم قلبی به پایم اوفتادباز هم چشمی به رویم خیره شدباز هم درگیر و دار یک نبردعشق من بر قلب سردی چیره شدباز هم از چشمه ی لب های منتشنه ای سیراب شد،‌سیراب شدباز هم در بستر آغوش من رهروی در خواب شد ،‌در خواب شد

دیدگاه  •   •   •  1392/05/15 - 19:36
+3
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
به تیغم گر کشد دستش نگیرم

دگر تیرم زند منت پذیرم

کمان ابروی ما را گو بزن تیر

که پیش دست و بازویت بمیرم

غم گیتی گر از پایم در آرد

به جز ساغر که باشد دستگیرم

بر آی ای آفتاب صبح امید

که در دست شب هجران اسیرم

به فریادم رس ای پیر خرابات

به یک جرعه جوانم کن که پیرم

به گیسوی تو خوردم دوش سوگند

که من از پای تو سر بر نگیرم

به سوز ای خرقه تقوی تو حافظ

که گر آتش شوم در وی نگیرم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:45
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
چراغ ماه

کعبه را گم کرده ام ای رهنمایان راه کو

تشنهی آگاهی ام دریا دل آگاه کو

خاطرم از قیل و قال این و آن آزرده شد

تا بیاسایم زمانی خلوت دلخواه کو

دیده نابینا و رهزن در پی و شب قیر گون

دشت ناهموار و من تنها دلیل راه کو

ناله ام در سینه ماند و استخوانم در گلو

تا خروش خفته را ز دل بر آرم چاه کو

تیغ بر سر خار در پا بر لبم مهر سکوت

بر گلویم پنجه ی دشمن مجال آه کو

حرف ایمان کفر و دل ها تیره مردم مست شرک

مرغ حق دارد فغان کای مشرکان الله کو

در چنین شامی نتابد کوکبی از روزنی

پیش پایم را نمی بینم چراغ ماه کو
دیدگاه  •   •   •  1392/05/14 - 10:41
+5
sara
sara
تیر آرش در کمانم...نام ایران بر زبانم...
قله ها در زیر پایم...کهکشانها آشیانم...
سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم...
چون سیاوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاویانم...
من زماد و از هخایم...از ارشک ساسانیانم...
مازیارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن یلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
نور خورشید نور چشمم...آسمانها زیر پایم...
زاده پاک اهورا...از نژاد آریایم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/7 - 09:39
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تیر آرش در کمانم...نام ایران بر زبانم...
قله ها در زیر پایم...کهکشانها آشیانم...
سرکشم چون کوه آتش آتشم... آتشفشانم...
چون سیاوش پاک پاکم...همچو رستم پهلوانم...
کاوه ام آزاده مردم...تار و پود کاویانم...
من زماد و از هخایم...از ارشک ساسانیانم...
مازیارم...بابکم...من رهبر آزادگانم...
جشن یلدا جشن نوروز...هم سده هم مهرگانم...
نور خورشید نور چشمم...آسمانها زیر پایم...
زاده پاک اهورا...از نژاد آریایم...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/6 - 16:08
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
باز هم قلبی به پایم اوفتاد
باز هم چشمی به رویم خیره شد
باز هم درگیر و دار یک نبرد
عشق من بر قلب سردی چیره شد
باز هم از چشمه ی لب های من
تشنه ای سیراب شد،‌سیراب شد
باز هم در بستر آغوش من
رهروی در خواب شد ،‌در خواب شد
دیدگاه  •   •   •  1392/04/19 - 00:42
+8
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت
و من هرگز زن را ندیدم، به چشمانش
ننگریستم و آوایش را نشنیدم.
چقدر دوست می داشتم بر موجی که مرا
به سوی او می خواند بنشینم، اما از خوف
آتش قهر و چاه ویل باز می گریختم.
هزاران سال گذشت و من خسته و
فرسوده از احساس ناشی از نیاز به چیزی
یا کسی که نمی شناختم اما حضورش را
و نیاز به وجودش را حس می کردم .
دیگر تحمل نداشتم.
پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم و
گریستم. نمی دانستم چرا؟
قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در
پیش پایم به زمین نشست. به خدا نگاهی
کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب
داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم
و دردم را بگویم، می دانست.
و خدا با لبخند چنین گفت : این زن است :
وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او
داروی درد توست.
بدون او تو غیرکاملی.
مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را
بشکنی که او بسیار شکننده است.
دیدگاه  •   •   •  1392/04/18 - 02:01
+4
parisa
parisa
من محتاج درک شدن نیستم،دردم می آید خر فرض شوم.

دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری،

و هر بار که آزادیم را محدود میکنی،

می گویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است،

نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود.

میدانی ؟ دلم از مادر هایمان می گیرد،

بدبخت هایی بودند، که حتی می ترسیدند باور کنند حقشان پایمال

شده.

خیانت نمیکردند، نه برای اینکه از زندگی راضی بودند،نه، خیانت هم

شهامت میخواست .

نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت،جایش النگو داد.

مادرم از خدا میترسد، از لقمه ی حرام میترسد، از همه چیز میترسد،

تو هم که خوب می دانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است.

دردم می آید این را هم بخوانی میگویی اغراق است.

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش

کتک می خورد،باز هم همین را میگویی

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند،و آنهایی هم

که نیستند همه فامیل های خودتانند.

مادرت، اگر روزی جرات پیدا کردی ازش بپرس بیچاره سرخ می شود و

جوابش را،باور کن به خودش هم نمی دهد.

دردم می آید.

از این همه
دیدگاه  •   •   •  1392/04/14 - 22:16
+4
مهسا
مهسا
گریزانم از این خسته ترین شکل حیات
و از این
که به به پایم بستند
می گریزم از
می گریزم از
و تو ای پاک ترین ها
همه جا در پی می گردم...

دیدگاه  •   •   •  1392/04/9 - 16:26
+6
مهسا
مهسا
به جا نیست
به راه نمی آید
هنوز هست
که دارم ...
آخرین ویرایش توسط maahsaa در [1392/04/8 - 23:14]
دیدگاه  •   •   •  1392/04/8 - 23:13
+6
صفحات: 1 2 3 4 5 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ