یافتن پست: #پیش

پست ها کاربران گروه ها موضوعات
gamer
gamer
در کلوپ شبانه
ساعت ۱۱شب اومدم خونه مامانم میگه الان اومدی؟ میگمپس نه پس! ۲ ساعت پیش اومده بودم الان تکرارش داره پخش میشه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/28 - 19:21
مهسا
مهسا
در تب عشق
آدمی در آغوش خدا غمی نداشت پیش خدا حسرت هیچ بیش و کم نداشت دل از خدا برید و در زمین نشست صدبار عاشق شد و دلش شکست به هر طرف نگاه کرد راهش بسته بود یادش آمد یک روز دل خدا را شکسته بود
دیدگاه  •   •   •  1390/10/27 - 23:40
+3
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
در پــَـ نــــــه پــَـ
به رضا میگم نرم افزار خوندم میگه رشتته؟ گفتم پـَـــ نــه پـَـــ پیشمه
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 22:51
+2
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
در پــَـ نــــــه پــَـ
بچه ها حرکت زدم در حد لالیگا. چند روز پیش به اد لیستم گفتم برن برام گزارش تخلف رد کنن که وبمو ببندن حالا فکر کنم بسته شده. لطف کنید با مرورگرهای مختلف وب رو باز کنید ببینید باز میشه یا نه. بعد بهم خبر بدین توی همین پست پـَـــ نــه پـَـــ هم ندارد
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 20:29
+1
محسن رضایی ناظمی
محسن رضایی ناظمی
در پــَـ نــــــه پــَـ
با دوستام رفتیم کلاس زبان(از قضا معلمش شناختمون از بس اذیتش کرده بودیم) گفت: وای شمایید؟؟؟؟؟؟ پـَـــ نــه پـَـــ ما بچه هاشونیم الان اومدیم پیشت
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 20:19
elahe
elahe
در تب عشق
دخترک رفت ولی زیر لب این را میگفت: او یقینا پی معشوق خودش می آید! ؛ پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود: مطمئنا که پیشمان شده بر میگردد!،….. عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}{-60-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 20:02
+3
مهسا
مهسا
در تب عشق
تو برو پیچک من ، فکر تنهایی این قلب مرا هیچ مکن ، رو پیشانی من چیزی نیست ، غیر یک قصه پر از بی کسی و تنهایی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 18:25
+3
sasan pool
sasan pool
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود بهتر زداغ مهر نماز از سر ریا نام خدا نبردن از آن به که زیر لب بهر فریب خلق بگویی خدا،خدا تا دلی آتش نگیرد حرف جانسوزی نگوید{-35-}{-35-}{-35-}{-35-}{-37-}{-37-}{-37-}{-37-}{-37-}{-37-}{-37-}{-37-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 17:54
+1
ALI SHABAN
ALI SHABAN
در تجربیات قدیم
{-25-}کاشکی اینجا بودی پیشم میدیدی!! چقدر عاشقتم!!! چقدر میخوامت!!!{-25-}
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 16:56
+2
mina_z
mina_z
در کلوپ شبانه
يارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!! يارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی
دیدگاه  •   •   •  1390/10/26 - 14:32
+4
صفحات: 159 160 161 162 163 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ