شبی یاد دارم که چشمم نخفت ، شنیدم که پروانه با شمع بگفت ، که من عاشقم گر بسوزم رواست ، تورا گریه و سوز و زاری چراست ؟
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست ، وین جان به لب رسیده در بند تو نیست ، گر تو دگری به جای من بگزینی ، من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست .
مدتها بود که میخواستم رازی را که در سینه دارم به تو بگویم ، ولی نتوانستم . داشتم هنگامی که از کنارم میگذشتی این راز را در چشمان عاشقم بخوانی ، ولی تو با بی اعتنایی میگذشتی ، تا اینکه امروز قلم برداشتم تا از بی مهریت بنویسم . وقتی قلم را از روی کاغذ برداشتم دیدم نوشته ام دوستت دارم .
خواهم که قلب گرمت آماج غم نگردد ، باغ دلت الهی دشت ستم نگردد ، اشک ندامت ای جان از چشم تو نبارد ، دنیای آرزویت مرداب غم نگردد .
آقاگرگه روديدم
1392/05/30 - 11:43 ( لايک توسط 1 کاربر )asiye manam gorgaro didam
1392/05/30 - 13:18الافدات شمممممم يني ماواقعي استرسي هستيم(" title="(" />
1392/05/30 - 13:20 ( لايک توسط 1 کاربر )uohooom
1392/05/30 - 13:27 ( لايک توسط 1 کاربر )man k kolan zendegim ru paye esterese ama bazam khoddaroo shokr