یافتن پست: #چشم

zahra
zahra
نگاهت چشمه ساری است که مرا با خود به رویا می برد ، لبانم که از خستگی و سنگینی سکوت تکیه بر هم داده اند ، تا غروب مهربانی عشق تو را سجده می کنند .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 14:15
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چشمانت را برای زندگی ، پاهایت را برای همراهی و دلت را برای عاشقی میخواهم .

@NEGAR1992


5 دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 13:39
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
تو به نقش قهوه اعتقاد داری ، به پیش بینی ، به بازی های بزرگ و من فقط به چشمهایت .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 13:25
+3
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

یه شب خوب تو آسمون ، یه ستاره بود چشمک زنون ، خندید و گفت کنارتم تا آخرش تا پای جون ، ستاره ی قشنگی بود ، آرومو ناز و مهربون ، ستاره شد عشق من و منم شدم عاشق اون ، اما زیاد طول نکشید عشق من و ستاره جون ، ابر اومد ستارمو دزدید و برد نامهربون ، حالا شبا به یاد اون زول میزنم به آسمون ، دلم می خواد داد بزنم آخه این بود قول و قرارمون ؟


دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 13:21
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی از غصّه ی یک فاجعه دلگیر ترم

گاهی از گریه ی پاییز سرازیر ترم



خسته ام خسته تر از دغدغه های شب و روز

از سفید عبث موی دلم پیر ترم



کارم از غصه ی بی پایه و ناچیز گذشت

گاهی از آه فلک نیز فرا گیرترم



دزد دوران نفس تازه ی دل برده کنون

از صدای بم یک بغض نهان زیر ترم



بخت از زودترین لحظه به من پشت نمود

من به اجبار قضا از همگان دیر ترم



خاک خشکیده شده قلب من اما در چشم

دائم از سیلی و بی مهری تقدیر، ترم
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 12:26
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیشب   خدا  را  یافتم !غرق  در  زمزمه  ی   تنهاییدست  و  پایی  ،  بال   و    بالیدیشب  خدا   به   مهمانی  چشمانم   آمدو  چراغی  آویختدر  لحظه  ی  گنگ  یک  رویادر  وهم  تلوءلوء  یک  خواببا  او  سخن  گفتممعجزه   رخ   داد!!!!خورشید  طلوع  کرد!!!آسمان  خندید_ از خدا  صدا  رسیده  بود!!!و  من  از  من  تهی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:50
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
می   گویند  :   شاد   بنویس  ...!!نوشته   هایت   درد دارند...!!  و   من   یاد   کودکی ام   می افتم ،    که   با   ویالونش...!!گوشه   ی   خیابان   شاد    میزد...!!اما   با   چشمهای   خیس...! شادی هایم   را   با   همان   سازدر   کودکیم  جا  گذاشته ام ...!!!...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:48
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
به آغوش تومحتاجم

برای حس آرامش

برای زندگی با تو

پر از شوقم پر از خواهش

به دستای تو محتاجم

برای لمس خوشبختی

واسه تسکین قلبی که

براش عادت شده سختی

به چشمای تو محتاجم

واسه تعبیر این رویا

"که بازم میشه عاشق شد تواین بی رحمی دنیا"

به لبخند تو محتاجم

که تنها دلخوشیم باشه

بزار دنیای بی روحم"به لبخند تو زیباشه"
1 دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 11:20
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
【وقتی وجــــ ـود آبــــ ـی تو را میبینم...
پر از حس تـــــ ـو می شوم...
در همهمه ی خاموشــــ ـی...
در برگ ریـــ ـز خاطـــ ـره ام...
می ریزد تمــــ ـام عاطفه ات ...
تا لب فریاد می کشانــــ ـم چشمانت را...
تا صــــ ـدای خشک آرامش من...
پر می زند قـــ ـدر تنهایی تـــــــ ـو...】
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 10:44
+2
roya
roya
کاش یکی پیدا میشد که وقتی میدید گلوت ابر داره و چشمات بارون ، به جای اینکه بپرسه “ چته ؟ چی شده ؟ ” ؛ بغلت کنه و بگه “ گریه کن ” . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 10:26
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ