یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بوسیده‌اند

چشمان من

عریانی موحش‌ات را.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از چشم‌های تو
چشمی پاک‌تر نمی‌شناسم.
تو در آن‌ها هستی و همزمان هستند
چیزهایی که می‌بینی
آن‌طور که تو می‌بینی:
پرنده
و نه پرواز.
و همیشه تعجب می‌کنی
اگر با تو از چیزهایی بگویم
که عاشقان به هم می‌گویند.
نگاهم می‌کنی
و به من نشان می‌دهی
که جسم عشق
-عین‌ چشم‌های تو-
کلمات را
تعریف نمی‌کند،
که -عین چشم‌های تو-
شفاف است.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:50
+3
xroyal54
xroyal54
به عشق در یک نگاه اعتقاد ندارم ، اما به اینکه یه نفر ، در یک لحظه از چشمت بیافتد شدیدا معتقدم !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 17:24
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هیچ چیز گــــــــــران تر از اشـــــــک یک زن جود ندارد…!
.
.
.
.
.
.
هنگامی که یک قطره بیرون می آید…
اول با خط چشم “l’oréal” و…
و ریمل مژه “Dior” و “bourjois” و… مخلوط میشود…
پس از آن هنگامی که پایین می آید و به گونه میرسد…
با “D & G blusher” و “Collistar” و… مخلوط میشود…
و در صورت لمس لب ها، با رژ لب “Maybelline” و “Kiko” و… مخلوط میشود…
این به این معنی است که یک قطره است به ارزش حــــــداقل $۳۰
پس قدر این اشکارو بدونید
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 16:41
+2
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
پشت ابرهااز خانه بیرون میزنم اما کجا امشب

شاید تو میخواهی مرا در کوچه ها امشب!

پشت ستون سایه ها روی درخت شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب؟

میدانم ، آری نیستی اما نمی دانم

بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب؟

هر شب ترا بی جستجو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی به دست آرم ترا امشب

ها...سایه ای دیدم! شبیه ات نیست اما حیف!

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آمد از هر چیز

حتا ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشته ی ابرها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب؟

محمد علی بهمنی
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 13:06
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
میخواستم که ولوله برپا کنم ولی ...

با شور شعر محشر کبری کنم ولی ...

با نی به هفت بند غزل ناله سر دهم

با مثنوی رهی به نوا واکنم ولی ...

تا باز روح قدسی حافظ مدد کند

دم می زدم که کار مسیحا کنم ولی ...

فریاد را بکوبم پا بر سر سکوت

یا دست کم به زمزمه نجوا کنم ولی ...

دل برکنم از این دل مرداب وارِ تنگ

با رود رو به جانب دریا کنم ولی ...

این بی کرانه آبی آیینه ی تو را

با چشم تشنه سیر تماشا کنم ولی ...

« باید » به جای « شاید » و « آیا » بیاورم

فکری به حال « گرچه » و « اما » کنم ولی ...

قیصر امین پور
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:58
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
سلام به گذرگاه عشق..

سلام به گذر گاه عشق از افق بی کران دوستی ها خدمت تو که رهگذری نا اشنا

بودی آرام امدی و در گوشه ای از قلب کوچک من جای گرفتی اینک قلبم به

یاد تو و در تمام مراحل زندگیت می تپد.(دیگه نمیتپد)

در بیابانی به نام دوستی و در کنار چشمه ای به نام محبت بر روی درختی

کهنسال بر روی شاخه ای به نام وفا و بلبلی زندگی را چنین می سرود:

زندگی ابری است در حال باریدن"بادی است در حال وزیدن "قلبی است در حال تپیدن.

زندگی گل زردی است به نام                                         غم

آئینه نکته ای است به نام                                               دل

فریاد رسای است به نام                                                 آه

جاده ای به نام                                                               محبت

چشمه ساری به نام                                                       وفا

که به دریایی میریزد به نام                                               صفا

در آخر بیابانی است که منتهی میشود به نام                   وداع
دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 12:55
+4
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

چشمانم را به تو میبخشم …
چرا که حس بودنت قشنگ تر از دیدن دنیاست


دیدگاه  •   •   •  1392/06/1 - 00:50
+2
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
جغرافیای کوچک من همین چشم های مشکی توست که هیچ چیز جایش را نمی گیرد ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 22:20
+5
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
به حرف حرف غزل های من ترانه ی تست

به واژه واژه ی شعر جهان نشانه تست

تو ای دلی که به شبها ز عشق می نالی

نوای مرغ شب از بانگ عاشقانه ی تست

تو رسم دلبری از عاشقان نمیدانی

چرا نگاه نداری دلی که خانه ی تست ؟

به بانگ مرغ چمن گوشی آشنا دارم

هزار نغمه اگر سر کند ترانه ی تست

منم پرنده ی بی آشیان بی پرواز

اگر به زمزمه خو کرده ام بهانه ی تست

جوانی تو بنازم نگر به پیری من

در این خزان که منم اول جوانه ی تست

گشیده یی خط پیری به چهره ام ای عمر

ببین که بر رخ من جای تازیانه ی تست

تو ای پرنده ی دور از وطن به خانه بیا

که چشم های به در مانده آشیانه ی تست

به هر زمانه یکی در سخن یگانه شود

بخوان سرود که در عهد ما زمانه ی تست

مهدی سهیلی
دیدگاه  •   •   •  1392/05/31 - 21:09
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ