یافتن پست: #چشم

maryam
maryam

به خودم افتخار می کنم که کم اثرترین ماده مخدر هستم به چشم خودم دیدم یکی که معتاد من شده بود مثل آب خوردن ترکــــــــــــــــــــم کرد..
3 دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 23:14
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تا چشم هار ابستم ، آرزویم تو شدی
فکر رفتن کردم سمت وسویم تو شدی
تا که لب وا کردم ،گفتگویم تو شدی
در میان سکوت شبهایم ،جستجویم تو شدی
زیر باران پر احساس خیال ،شستشویم تو شدی
هرکجا بودی من ،رو به رویم تو شدی
مهربان !در تمام قصه های من هیچ کس جز تو نبود
همه اویم ، تو شدی...
دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 21:22
+3
maryam
maryam

در سرزمــین من کــسی بوســـــــــــه فرانسوی بلد نـــــیست..


اینجا مـــــــــثل آلـــــــــمان پل عــــــــــشق ندارد….


از گل رز هلندی هم خبری نیستـــــــــ..



اینجا عـــــــــشق یعنی ایـــــــــنکه بخاطـــــــــر چشم های دور و برت


معشـــــــــوقـــــــــت را فـــــــــقط از پشـــــــــت گوشـــــــــی


بوســـــــــیده باشـــــــــی!


دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 21:11
+4
maryam
maryam


ﺑﻐـــــﺾ ﺩﺍﺭﻱ؟
ﺍﺭﻭﻡ ﻧﻴﺴـــــﺘﻲ؟
ﺩﻟـــــﺖ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨــــﮓ ﺷﺪﻩ؟ .
.
.
ﺣﺎﻟــﺎ ﻳﺎﺩ ﻟﺤﻈــــﻪ ﺍﻱ ﺑﻴﻮﻓـــﺖ ﮐــﻪ ...
ﺍﻭﻥ ﻫﻤــــﻪ ﻱ ﺑﻲ ﻗﺮﺍﺭﻱ ﻫـــﺎﻱ ﺗﻮ ﺭﻭ ﺩﻳـــﺪ ...
ﺍﻣﺎ ﭼﺸﻤﺎﺷــــﻮ ﺑﺴﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ





دیدگاه  •   •   •  1393/03/18 - 15:31
+2
*elnaz* *
*elnaz* *
گاهی وقتی می گویم

حالم خوبه


دوست دارم کسی در چشمانم نگاه کند و بگوید


راستشو بگو...

دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 23:13
+5
*elnaz* *
*elnaz* *

سگی پارس می کند



و ناگاه



پایم گیر می کند به فلسفه ی هگل



و تمام حرفهای عاشقانه ام



از چمدان پدری ام می ریزند بیرون



دستم را می گذارم بر اشک هایم



و دود بهمن آبی را می دهم بیرون



..



سگ پارس می کند و من می ترسم



از چشهمایش که نه !



از درد کنج چشم هایش



و تمام تنم که نه



تمام ته مانده ی تکه هایی از دلم می لرزند



..



می ایستم



پک بعدی را عمیق تر میزنم 



واژه هایم را تقسیم می کنم



و اشک هایم را پاک ..


دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 22:54
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از همون روزای اول
می دونستم نمیمونی
می دوننستم نمیتونی
عشقو توو چشمام بخونی
از همون روزای اول
دلتو با دیگری بود
کاش همیشه پات بمونه
اونکه عشقه بهتری بود
دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 20:57
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







نمی‌شود لباس‌هام را همینجور که تنم است بپوشانم به تن تو؟
و لباس‌هات راهمینجور که تنت است بپوشم به تنم؟
می‌شود جوری توی لباس‌ها گیر بیفتیم که برای بیرون آمدن
چاره‌ای جز عشقبازی نباشد؟
نمی‌شود از هر طرف بچرخم لب‌های تو برابرم باشد؟
می‌شود از هر طرف بیایی با چشم‌هام ببوسمت؟
می شود...................................................






دیدگاه  •   •   •  1393/03/17 - 14:34
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
كبوترلب تنگ ماهی نشسته بود، گفت: سقف قفست شكسته چرا فرارنمی‌كنی؟
ماهی باچشم‌های قشنگش نگاهی نافذ به كبوتركرد ومعصومانه گفت: واسه پدر مادرت متأسفم با این بچه تربیت کردنشون!
دیدگاه  •   •   •  1393/03/16 - 21:33
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥







یه بار دیگه تو چشمام نگاه کن بگو که دوستم داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟






دیدگاه  •   •   •  1393/03/16 - 16:02
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ