یافتن پست: #چشم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پدری دستش رو روی شونه ی پسرش گذاشت و گفت: منو بزن!پسر با مشت زد زیر چشم باباش!

پدر: کصافط چیکار میکنی؟ من پدرتم

پسر: شما پدر منی و احترامت واجب و هرچی ازم بخوای نه نمیگم:)

پدر: پس دوس دخدره تو بده من o-O

پسر: دیگه احترامم حدی داره :|

دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 20:37
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



ﻣـــــﻦ ﻭ ﺗــــــﻮツ
ﻣـــــﻦ ﻭ ﺗــــــﻮ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭ ﻣــــــﯽ ﺷﯿﻢﺍﮔــــــﻪ ﭘﺴﺮ ﺑﺸﻪ ﺣﺮﻓـــــــﺎﯼ ﻗﺸﻨﮕـــــــﯽ ﻣﯽ ﺯﻧﻪﻣﺜـــــــــﻞ ﺑـــﺎﺑـــﺎﺵﺍﮔـــــﻪ ﺩﺧﺘــــــــــــــﺮ ﺑﺸﻪ ﺑﺎ ﺩﻫﻨﺶ ﻧـــــــﻪ ﺑـــــﺎ ﭼﺸﻤﺎﺵﺣﺮﻓـــــــــ ﻣﯽ ﺯﻧﻪ
ﻣﺜـــــــــﻞ ﻣـــــﺎﻣــــــﺎﻧـــــــﺶ
ﺑـــــــﺎ ﻫــــــــﻢ ﺩﻋﻮﺍﻣـــــــﻮﻥ ﻣـــــــﯽ ﺷﻪ
ﺍﻭﻝ ﮔﻔﺘــــــــ ﻣـــــﺎﻣــــــﺎﻥ
ﻧﻪ ﺧﯿــــــﺮ
ﺍﻭﻝ ﮔﻔﺘـــــــ ﺑﺎﺑﺎ
ﺍﮔﻪ ﭘﺴــــــﺮ ﺑﺎﺷــــﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﺸﻮ ﺑﯿﺸــــﺘﺮ ﺍﺯ ﻫـــﺮ ﮐﺴــــــــﯽ
ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻩ
ﻣﺜــــــﻞ ﻫﻤــــــــﻪ
ﺍﮔـــــﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺑﺎﺷــــــــــﻪ ﺍﻭﻟﯿـــﻦ ﻣــــــﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﻋــــــﺎﺷﻘﺶ
ﻣـــــــﯽ ﺷﻪ ﺗﻮﯾـــــﯽ ﻓﮑـــــــــﺮ ﮐﻨــــﻢ ...
ﺑــــﺎ ﺩﺳﺘــــــﺎﯼ ﮐــــــﻮﭼﯿــــﮏﺵ ﻫﻤـــــــﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ
ﺧﻮﺍﻫــــــﯽ ﻫــــﺎﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﻣــــــــــﯽ ﭘـــــﻮﺷﻮﻧﻪ ...
ﺍﺳﻤﺸﻮ ﻣــــــــــﻦ ﻣــــــﯽ ﺫﺍﺭﻡ
ﻫﻤــــــــﻮﻥ ﻃــــــــﻮﺭ ﮐﻪ ﻓﺎﻣﯿــــــﻠﯿﺸﻮ ﺍﺯ ﺗــــــــﻮ ﻣـــــــﯽ
ﮔﯿﺮﻩ 


دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 20:02
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
پرسید... به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/4 - 11:37
+4
AmirAli
AmirAli
چرا از همون ماده ای که تو شامپو بچه استفاده میکنن

که چشمو نمیسوزونه تو شامپوی ماها استفاده نمیکنن؟

چش ما چش سگه !؟

دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:36
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



کوه آتشین رامهرمز

تشکوه در شرق شهرستان رامهرمز در فاصله 6 کیلومتری روستای ماماتین در جاده رامهرمز ــ ابوالفارس واقع شده است. به گفته کارشناسان زمین شناسی دلیل شعله ور شدن آتش کوه گوگرد موجود در زمین و متصاعد شدن گاز طبیعی از عمق زمین به سطح است. گازهای هیدرکربوری از لایه های مختلف زمین عبور می کنند و از هر درز و شکافی در سطح زمین به بیرون شعله ور می شوند به طوری که در شب نور سوختن این گاز بیشتر دیده می شود.

روشنی آتش این کوه در تاریکی شب جلوه زیبایی به منطقه می دهد به گونه ای که تا به حال توانسته گردشگران زیادی را در ساعات شب به سوی خود بکشاند. مسئله قابل توجه برای گردشگران این است که در مجاورت این آتش کوه به دلیل وجود گاز متصاعد شده در هوا نمی توان آتش دیگری روشن کرد.جالب این است که گردشگران برای رسیدن به این منطقه از مردم استان کمک می گیرند چون هیچ تابلویی برای نشان دادن این جاذبه گردشگری و نفتی خوزستان وجود ندارد

غیر از تشکوه در نزدیکی شهر صنعتی امیدیه و منطقه آغاجاری نیز کوهی وجود دارد که مردم محلی آن را کوه سوخته می نامند. از لابه لای خاک و سنگهای کوه سوخته زبانه های آتش بیرون می آید و دود سیاهی را راهی آسمان می کند. این دود باعث می شود تا فضای اطراف چشمه های آتش این کوه نیز سیاه رنگ به نظر برسد.

تشکوه و کوه سوخته از نظر مباحث زمین شناسی بسیار با اهمیت و مورد مطالعه کارشناسان این حوزه است و اکنون تشکوه که بیشتر در میان مردم شهرت دارد به یکی از جاذبه های عجیب گردشگری استان خوزستان تبدیل شده است.


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 20:16
+4
محمد
محمد

ﺩﺭﺩﯾﻌﻨـﯽ :
ﺍﻣﺸﺒــﻢ ﻣﺜــﻞ ﺷﺒــﺎﯼ ﺩﯾﮕـﻪ
ﺭﻭ ﺗﺨﺘﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﺑﮑﺸـــﯽ
ﺁﻫﻨﮕــــ ﺑــﺰﺍﺭﯼ ﻭ ﺑـﺎﺯﻡ ﻓﮑــﺮ ﮐﻨــﯽ
ﺑـﻪ ﺣﺮﻓﺎﯾـــﯽ ﮐــﻪ ﺑﺎﻫــﻢ ﻣﯿﺰﺩﯾــم…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ خیلی همراهم بودی….
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ حتی یه نگاهش برات یه دنیا ارزش داره…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ چقدر باهم دعوا کردیم و آشتی کردیم…
به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ کلی حرف توی دلت می مونه و نمیتونی بهش بگی…
ﺑﻪ ﺍﯾﻨـﮑـﻪ….
لعنت به ﺍﯾﻨـﮑـﻪ ها….
و ﻣﺜـــﻞ ﻫﻤﯿﺸــﻪ ﭼﺸﻤــﺎﺕ بایــد ﺗﻘﺎﺻـــ ﭘﺲ ﺑـــﺪن…
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:48
+4
محمد
محمد

انسان ها هر از چند گاهی از جائی می افتند؛
از لبه پرتگاه،
از پا،
از نفس،
از این ور بوم،
... از اون ور بوم،
از دماغ فیل،
از چاله به چاه،
از عرش به فرش،
از چشم،
از چشم،
از چشم!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



یه وقتایی که دلت گرفته ؛

بغض داری ،

آروم نیستی !

دلت براش تنگ شده ....

حوصله ی هیچكسو نداری !

به یاد لحظه ای بیفت که :

اون همه ی بی قـراری های تو رو دید؛

اما ....

چشمـاشو بست و رفت ... !!!


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:29
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
@asalam



به چشمانه مهربانه تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را



تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم



به پاکی چشمانم قسم که تا ابد...



.....دوستت دارم !


دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 18:02
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

بعضی از دور می درخشنـــد..

نزدیــــک که میشـــوی،

متـــوجـه میشی که . . .

یک شیشه ی شکسته بیشتر نیست و . .

درخشش او از دور،

به خاطر خرده شیشه های وجــودشــه ،

باید لگدی بهش زد تا از مسیر نــــور آفتــاب دور بشه و

چشمای دیگری رو به خودش خیـــره نکند

دیدگاه  •   •   •  1392/09/3 - 17:58
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ