یافتن پست: #کار

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رفتم پرینتر قیمت کنم یه بچه ی ۱۴ساله با باباش اومده بود به یارو می گفت :
Autodesk Maya که بهم دادین مشکل داره ، ورژن جدیدش رو ندارین ؟ محیط Google Android Studio رو دوست ندارم خیلی بچگانه س و ساده ، چیز دیگه ای ندارین ؟
اومدم خونه توی گوگل جستجو کردم تا فهمیدم اینا چی هستن !!!
خدا میدونه من تا سن ۱۴سالگی بزرگترین دغدغه ی تکنولوژیکیم این بود که چجوری می تونم هم زمان رنگ قرمز و آبی این خودکار چند رنگه هارو بدم پایین …
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 16:58
+1
saman
saman

گاهی وقتا توی رابطه هانیازی نیست طرفت بهت بگه :برو !همین که روزها بگذره و یادی ازت نگیرههمین که نپرسه چجوری روزا رو به شب میرسونی ... ... ... همین که کار و زندگی رو بهونه میکنههمین که دیگه لا به لای حرفاش دوستت دارم نباشهو همین که حضور دیگران توی زندگیشپر رنگ تر از بودن تو باشههزار بار سنگین تر ازکلمه ی برو واست معنا پیدا میکنهپس بروقبل از اینکه ویرون تر از اینی که هستی بشی...!

دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 16:53
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما پول‌دارها محترمترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما دخترها پرطرف‌دارترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بچه‌ها واجب‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما خانم‌ها مقدم‌ترند .
همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما سیاه‌ها بدبخت‌ترند و سفیدها برترند...
البته تبعیضی در کارنیست .
در کل همه آدم‌ها با هم برابرند ، اما بعضی‌ها برابرترند..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:28
nanaz
nanaz
... اولین تلنگر را مادر شوهرش زد، وقتی که اسم کوچکش را فراموش کرد و صدا زد: «عروس، بیا پایین.» روزهای بعد با معنای عروس بیشتر خو گرفت. هر چه بود عروس بود و یک روز فهمید که عروس یک نفر نیست. صدها و هزارها عروس دیگر است.
رفته رفته دانست که عروس یک عالم معنا دارد که بیشترش به او مربوط نمی شود. به صدها عروس پیش از او مربوط می شود. فهمید که هر کاری می کند، سایه ای از خاطره و رفتار و منش عروس های قبل را هم با خودش دارد.
طول کشید تا بفهمد که بیرون آمدن از آن قالب حاضر و آماده سخت است، نشان دادن و ثابت کردن این که متفاوت است. مثل تمام عروس ها نیست. آدمی است که از این به بعد باید تعریف بشود، نه این که تعریف قبل از خودش را یدک بکشد. همه ی رفتارهایش به عروس بودنش منسوب می شد، با عروس بودنش داوری می شد، نه خود خودش...!

 
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 15:04
+7
sara
sara
ﻣﻦ ﺍﻋﺘﺮﺍﺿﯽ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺳﺎﭘﻮﺭﺕ ﭘﻠﻨﮕﯽ ﻧﺪﺍﺭﻡ
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
، ﻓﻘﻂ ﺧﻮﺍﻫﺎﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﺳﺎﺯﯼ ﺣﻖ ﺷﮑﺎﺭ ﻫﺴﺘﻢ

عایا درخواست زیادی هست؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 12:50
+5
sara
sara

خودکارتو گم کنی = خودکار نداری


خودکار نداشته باشی = جزوه نداری


جزوه نداشته باشی = درس نمی خونی


درس نخونی = پاس نمیشی


پاس نشی = مدرک نمی گیری


مدرک نگیری = کار گیرت نمیاد


کار نداشته باشی = پول نداری


پول نداشته باشی = غذا نداری


غذا نداشته باشی = لاغر مردنی میشی


لاغرمردنی بشی = زشت میشی


زشت بشی = عاشقت نمیشن


عاشقت نشن = ازدواج نمیکنی


ازدواج نکنی = بچه نداری


بچه نداشته باشی = تنهایی


تنها باشی = افسرده میشی


افسرده بشی = مریض میشی


مریض بشی = میمیری


.


.


.


.


پس حواست باشه خودکارتو گم نکن وگرنه میمیری...

دیدگاه  •   •   •  1392/07/9 - 09:08
+3
xroyal54
xroyal54
طرز نمره گرفتن پسرا ودخترا از استاد مرد:
پسرا :استاد به جون مادرم خرج خونه ودانشگارو خودم میدم، مادرم مریض بابام مرده، ۲شیفت کارمی کنم واسه همین نتونستم خوب درس بخونم!
دخترا :استاااااد!!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 23:38
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هرکاری کردم باورش نشد دوسش دارم....
بخاطرش پارو خوبیها میذارم...
میخواست بره....
رفت...
به سلامت!
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:24
+4
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
`☆¯`•.¸☆•.¸ƸӜƷAsiyE ☆¯`•.¸☆
در CARLO


فقط بوی ماه مهر نبود...

دلهره های ناتمام
شب هم بود...

عشق کیف و بوی ورق کتابهایت و پاکن میلان...

مداد شمعی های از کمر شکسته و کج کوله ات...

دعوای
ساندیس و پشمک...

نیمکتهایی که صدای قیژ قیژشان تمامی نداشت...

کیف همکلاسی ات که همیشه سد راه نگاه های دزدکی ات بود

نامه های توی جامیزت هم بود...

ضربدرهایی که
مبصر انگار روی روح و جسمت میکشید...

یک بوی دیگر هم بود..

بوی
گچهایی که تو قرمزش اش را دوست داشتی...

صدای اشنای قدمهای
مراقب که تنت را میلرزاند...

درد تلخ
خط کشهای چوبی...

صدای شق
لیوان تاشو...

بوی
صابون کاغذی...

خنده های مستانه ی زنگ
ورزش و شعر هایی که بلد بودی...

"
عمو زنجیر باف" دستمال پشت سر کی بندازم"

پول خورد های دوست داشتنی و ساندویچهای کثیف...

لباس های یک رنگ و یک شکل...

تصمیم لعنتی
کبری و چوپان بخت برگشته ی دروغگو..

پرتقال فروشی پرتقالهایش از قرار...

پیکی که تو هیچ وقت به "لبخندهایش" نخندیدی...

خودکار
قرمز معلمت...

بودند...

بودند...

بودند و تو هیچوقت بودنشان را نفهمیدی...

همانجور که رفتنشان را نفهمیدی...


.......

....

..

دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 20:04
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
برنامه آشپزی بهونه (سامان گلریز)

آموزش آشپزی:
ماهیتابه تفلون دسینی رو می گذارید روی گاز پنج شعله فردار سینجر که با ضمانت سام الکتریک عرضه میشه، بعد گاز رو با کبریت توکلی روشن کنید، کمی روغن “لادن دوست تو و من” رو بریزید توش، دو تا تلاونگ هم بندازید داخلش، اگر در حین کار خسته شدید از ماساژور شاندرمن استفاده کنید تا غذا حاضر بشه؛ یک سری هم به پیج سایت ما بزنید و بعد از اینکه به دوستانتون هم معرفیش کردید غذا حاضر میشه…همتون رو می سپرم به خدای بزرگ و بیمه ایران و سینا و دانا
:| {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/07/8 - 18:33
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ