یافتن پست: #کار

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
در CARLO
سلامتی پسرا

فک میکنی پسرا خسته نشدن؟
همیشه به یه تیکه آهن فروخته شدن
وقتی پولی تو جیبشون نبوده محل سگم بهشون نذاشتن
از بیکاری از بی پولی
تفریحشون یدونه سیگاره و هفته ای یه بار اگه بشه مشروب تازه اونم با ترس و لرز
رو هرکی دس گذاشتن یا بچه مایه دارا ازشون گرفتنش یا یکی اومد از گذشته ننگین طرف واسشون تعریف کرد
بخدا اونام کم آوردن اما غرور مردونشون اجازه نمیده بیاین جار بزننن!

سلامتی همه پسرا که همه چی رو توو خودشون حبس میکنن...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 15:20
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزی اگر بناست که بر تن کفن کنم
من اَن کفن به تن ز برای وطن کنم
سبز و سفید و سرخ نکوتر بود کفن
تا من برای خاطر میهن به تن کنم
ایران من ، عزیز من، ای سرزمین من
مرگ است بی تو اگر هوس زیستن کنم
روزی که پای عشق وطن در میان بود
تاریخ گفته است که من چه باید کنم
همچون برق حق بر خرمن باطل درافتم
یزدان صفت مبارزه با اهریمن کنم
دشمن اگر پای بدین سرزمین نهد
کاری که کرد نادر لشگر شکن کنم
(شهریار)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 15:05
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ. . .
ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺎﺑﺮﯾﮏ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻪ
با ﻣـﺮﺍﻡ و لوطی هستن
ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ
ﭘُــــﺰ ﻧﻤﯿـــــــﺪﻥ
ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺷﻮﻥ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺸﺮﻭﺑﯽ ﺟﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﯿـﻖ!!!!
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﺸﻮﻥ ﻣﻌﺮﻓﺘﻪ
ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻦ
ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺘــﻮﻧﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻪ
ﮐﻨﺎﺭﺷـﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻨـﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﻫـﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻣـﺮﺩﻥ , ﺧﯿﻠﯽ ﺗﮑﻦ ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻮﺧﻦ ﻭ ﺟﻨﮕﻮﻟﮑـ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭ ﻣﯿـﺎﺭﻥ
ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻮﻥ ﻗﻮﯾﻪ
ﺁﻩ ﮐﻪ ﺑﮑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ
اینارو اذیت نكنید،با احساساتشون بازی نكنید.
ﯾﻪ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﭘﺴﺮﻫﺎ هم ﻫﺴﺘﻦ :
* ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﻌﺮﻓﺖ ﺩﺍﺭﻥ ...
* ﻟﺒﺎﺳﺎﯼ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﻭﻥ ﻧﻤﯿﭙﻮﺷﻦ ...
*ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﻦ ... ﮔﺎﻫﯿﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺗﻮ ﺩﻟﺖ ﺟﺎ ﮐﻨﻦ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﺭﻭ ﺩﻧﺪﻩ
ﯼ ﻟﻮﺱ ﺑﺎﺯﯼ
* ﻗﻮﻟﺸﻮﻥ ﻗﻮﻟﻪ ...
*ﯾﻪ ﺩﻝ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﻮﻥ ﺩﺍﺭﻥ ... ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﺎﻣﯽِ ﺁﺩﻣَﻦ ﺗﻮﯼ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺑﺤﺮﺍﻧﯽ دختر و پسرم نداره ...
*ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻋﻼﻗﻪ ﻣﻨﺪ ﻣﯿﺸﻦ ﺳﻌﯽ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ"" ﺩﻭﺳﺖ"" ﺑﺮﺍﺵ ﺑﺎﺷﻦ ﺗﺎ ﯾﻪ"" ﺩﻭﺳﺖ
ﭘﺴﺮ ..."" ﭼﻮﻥ ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻥ ﺁﺏ ﺗﻮ ﺩﻝ ﻃﺮﻑ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﻩ ...
*ﯾﻪ ﮔﻮﺵ ﺧﻮﺏ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮﻧﻦ ﺍﻣﺎ ﺩﺭﺩﺍﺷﻮﻧﻮ ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺵ ﻣﯿﺮﯾﺰﻥ ﻭ ﮐﻢ ﮐﻪ ﻣﯿﺎﺭﻥ ﻫﯽ ﻏﺮﻏﺮ
ﻣﯿﮑﻨﻦ ..
*ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﯿﺸﯽ ﺍﻭﻟﯿﻦ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺫﻫﻨﺖ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﻭﺍﺳﻪ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﺍﻭﻧﻪ .... ﭼﻮﻥ ﺑﻬﺖ ﺛﺎﺑﺖ
ﮐﺮﺩﻩ ﻭﺍﺳﺖ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺘﻪ ﻧﻪ ﭼﯿﺰ ﺩﯾﮕﻪ
2 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 14:46
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
6 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 14:43
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
هستن دخترایی که نگران پاک شدن آرایششون نیستن چون آرایش ندارن و صورتشون بی آرایش زیباست
با روسرشون گنبد امام زاده درست نمیکنن
دخترایی که وقتی یه پسر. پولدار میبینن دلشون نمی لرزه .....چون دلشون دله نه ژله....
هستن دخترایی که با دیدن ماشین پسرا کف نمیکنن ....چون اینا دخترن نه دلستر....
عشق براشون مقدسه ...اگه بهش دچار بشن همه کار برای عشقشون انجام میدن.....
سلامتی همشون
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 14:30
+8
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥

تو دسشویی دانشگاه کاغذ زده بودن که آب قطع است   یکی با خودکار زیرش نوشته بود دیگه دیره خیلی دیره !


دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 13:40
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﻣﯿﭙﻮﺷﻦ ﻭﻟﯽ ﺷﯿﮏ ...
ﺳﻨﮕﯿﻨﻦ ﻭ ﺟﻠﻒ ﺑﺎﺯﯼ در نمیارن
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺟﺎﻫﺎﯼ ﺷﻠﻮﻍ ﺩﺳﺘﺖ ﻭ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﻥ
ﺍﯾﻨﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﮐﻪ ﺑﺎﻫﺎﺷﻮﻥ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﻧﯽ
ﯾﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺑﻬﺖ میدن ..
ﺩﺧﺘﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﭘﯿﺶِ ﺩﻭﺳﺘﺎﺷﻮﻥ ﺑﺎ ﻏﺮﻭﺭ ﺍﺯﺕ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﻣﯿﮑﻨﻦ...
ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺣﻮﺍﺳﺸﻮﻥ ﺑﻪ ﺟﯿﺒﺖ ﻫﺴﺖ ﻭ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺟﺎﻫﺎﯼ
ﮔﺮﻭﻥ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺮﺍﺭ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ ﻧﻤﯿﺪﻥ....
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﻟﻮﺱﻣﯿﺸﻦ...
ﺍﯾﻨﺎ ﻓﺮﺷــــــــــﺘﻦ!!!
ﺍﮔﻪ ﯾﮑﯿﺸﻮ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﻋﻤﺮ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﭘﺴﺮ ﺟﻮﻥ
ﭼﻮﻥ ﯾﻪ ﻋﻤﺮ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﮐﺮﺩﻧﺸﻮﻥ کمه ...
8 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 13:21
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه بارم ما یه دونه هندونه خوردیم
در حدی که کم مونده بود پوستش سوراخ شه !
فرداش رفتگر محلمون در زد و گفت :
اگه دیگه بااین پوست هندونه کاری ندارین من ببرمش =)))))
4 دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 13:18
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دلم برای کودکیم تنگ شده

برای روزهایی که باور ساده ای داشتم

همه آدم ها را دوست داشتم

مرگ مادر "کوزت" را باور می کردم و از زن "تناردیه" کینه به دل می گرفتم

مادرم که می رفت به این فکر بودم که مثل مادر "هاچ" گم نشود

دلم می خواست "ممول" را پیدا کنم

از نجاری ها که می گذشتم گوشه چشمی به دنبال "وروجک" می گشتم

تمام حسرتم از دنیا نوشتن با خودکار بود

دلم برای خدا تنگ شده

خدایی که شبها بوسه بارانش می کردم

دلم برای کودکیم تنگ شده

شاید یک روز در کوچه بازار فریب دست من ول شد و او رفت ...
دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:33
+6
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

در تمنای نگاهت بی قرارم تا بیایی / من ظهور لحظه ها را می شمارم تا بیایی
خاک لایق نیست تا به رویش پا گذاری / در مسیرت جان فشانم گل بکارم تا بیایی

دیدگاه  •   •   •  1392/05/5 - 12:12
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ