یافتن پست: #کار

سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
در میان گونه گونه مرگ ها

تلخ تر مرگی ست، [!]گ ها

زان که در هنگامه ی اوج و هبوط

تلخی مرگ ست با شرم سقوط

وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬

-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-

رو به بالا و ز پستی ها رها

خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...

شعر از شفیعی کدکنی
14 دیدگاه  •   •   •  1391/01/2 - 01:15
+9
Hamid
Hamid
سلام. من Hamid هستم، از اعضای جدید ... :)
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 18:41
+3
mohamad
mohamad
یاد دارم در غروبی سـرد سـرد
میگذشـت از کوچه ما دوره گـرد
داد مـیزد :کهنه قالی میخـرم
دسته دوم جنس عالی میخـرم
کاسه و ظرف سفـالی میخـرم
... گر نداری،کوزه خالی میخرم
اشک در چشمان بابا حلقه بست
عاقبت آهی کشید
بغضش شکـست
اول ماه است و نان در سفره نیست
ای خدا شکـرت ولی این زندگیست ؟!
بوی نان تازه هوشش برده بود
اتفاقا مادرم هم روزه بود
خواهرم بی روسری بیرون دوید
گفت آقا سفره خالی میخرید .....؟!؟!
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 17:20
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اعتراف می کنم که برای اولین بار که می خواستم از کارت اینترنت استفاده کنم فکر می کردم مثل سی دی باید از یه جایی وارد کیس بشه
2 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 10:37
+3
ronak
ronak
وقتی قرار است آخرش همه کارها خراب شود،
چه فرقی می کند
کی پَت باشد کی مَت!!!
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:56
+12
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
@niusha-nini
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
5 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:54
+9
سیاهه ای از آسمان
سیاهه ای از آسمان
هم دعا کن گره از کار تو بگشاید عشق
هم دعا کن گره تازه نیافزاید عشق
.
قایقی در طلب موج به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید ، اگر باید عشق
.
عاقبت راز دلم را به لبانش گفتم
شاید این بوسه به نفرت برسد ، شاید عشق
.
شمع روشن شد و پروانه در آتش گل کرد
می توان سوخت اگر امر بفرماید عشق
.
پیله رنج من ، ابریشم پیراهن شد
شمع حق داشت ، به پروانه نمی آید عشق !
3 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 02:45
+7
مهراوه
مهراوه
اعتراف می کنم که:
دوستم زنگ زد خونمون گفت مهراوه جون امروز میای سر کار؟ گفتم نه شهرستانم! بعدش فهمیدم چه گندی زدم چون به خونه زنگ زده بود نه موبایل!{-7-}
1 دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 01:02
+11
مهراوه
مهراوه
- اعتراف می کنم که:
2 ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.{-33-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 00:59
+10
مهراوه
مهراوه
داداشم میگفت که: اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.{-18-}
دیدگاه  •   •   •  1391/01/1 - 00:56
+8

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ