یافتن پست: #کار

حمید
حمید
در SMS
آسمان آبی را دوست دارم
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم که هر شب حُرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 23:57
+5
سحر
سحر
حتی فکرش را هم نکن...!!
که بی تو...!!
سر به بیابان می گذارم...!!
یا اتاقکی در همسایگی تنهایی اجاره میکنم...!!
یا اینکه...!!
غم تو خم می کند کمر زندگیم را...!!
نه...!!
اما باور کن...!!
هر روز حسرت لحظه هایی را می خورم که مانندی ندارند...!!
و دلم کلی برای* لبخندهایم* می سوزد...!!
لبخندهایی که فقط *خرج تو *می شدند...!!
و...!!
به بزرگی خداوند قسم...!!
تمام خنده های امروزهایم...!!
طراوت یک تبسم کوتاه آن روزها را ندارد...!!
قبول کن...!!
که افکارت...!!
هردویمان را تباه کرد
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 23:29
+3
parnian
parnian
یه آدمایی هستن که همیشه با حوصله جواب اس ام اساتو میدن...
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ میگن خوبم..
وقتی میبینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا میگرده,
راهشون رو کج میکنن از یه طرف دیگه میرن که اون نپره...
...
... همینایی که تو سرما اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمیکنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش میگیرن تا از ....
اونایی که تو تلفن یهویی ساکت میشن
اینایی که همیشه میخندن
اینایی که تو چله زمستون پیشنهاد بستنی خوردن میدن
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن ...
تو رو خدا اگه باهاشون میرید تو رابطه, اذیتشون نکنین ...
تنهاشون نزارین ؛ داغون میشن ... !!
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:59
+3
mah3a
mah3a
میرن میگردن عقده ایارو جمع میکنن از تو شهر که بیان استادشون کنن استاد!
.....سال پیش یه سوال بهمون دادن سر کلاس گفتن هرکی حلش کنه 2 نمره میگیره 2 نمره!
بعد یه سال به اصطلاح استادو دیدم میگه حل شد میگم نه!میگه سی ساله هیچکس نتونسته حلش کنه سرکار بودید....آخرشم میخنده(عقده دارنا مگه نه؟)
2 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:34
+7
ronak
ronak
بابای غضنفر آتیش میگیره غضنفر نمیدونه چیکار کنه...
از روش میپره{-11-}
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 22:02
+6
ashkan
ashkan
کاربردهای مختلف " مُردن " در فرهنگ ما !!
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
... مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 21:02
+3
-2
mah3a
mah3a
مادر : داري چيکار ميکني پسرم ؟پسر بچه 5 ساله : دارم واسه دوست دخترم نامه مينويسم مادر : ولي تو که هنوز خوندن و نوشتن بلد نيستي پسر بچه 5 ساله : اونم بلد نيست بخونه ، اصن تو چه ميفهمي عشق يعني چي ؟
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 20:56
+7
mah3a
mah3a
به تازگی مشاهده شده بعضی از استاد ها از زیر بوته به وجود آمده اند و در نتیجه عمه ای نیز در کار نیست....
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 20:43
+6
ebrahim
ebrahim
چقدر سخته وقتی همه سراغ کسی رو ازت میگیرن که فقط تو میدونی که دیگه نیست...
اما سخت تر از اون وقتیه که مجبوری بخندی و بگی,مرسی خوبه...
1 دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 20:04
+6
شاهین
شاهین
یک روز یه [!]

اسمش ستارخان بود، شاید هم باقرخان.. ؛

خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛

یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد، جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو، برای اینکه ما تو این مملکت آزاد زندگی کنیم

یه روز یه رشتیه..

اسمش میرزا کوچک خان بود، میرزا کوچک خان جنگلی؛

برای مهار کردن گاو وحشی قدرت مطلق شاه تلاش کرد، برای اینکه کسی تو این مملکت ادعای خدایی نکنه؛

اونقدر جنگید تا جونش رو فدای سرزمینش کرد

یه روز یه لره...

اسمش کریم خان زند بود، موسس سلسله زندیه؛

ساده زیست، نیک سیرت و عدالت پرور بود و تا ممکن می شد از شدت عمل احتراز می کرد

یه روز یه قزوینی یه...

به نام علامه دهخدا ؛

از لحاظ اخلاقی بسیار منحصر بفرد بود و دیوان پارسی بسیار خوبی برای ما بر جا نهاد

یه روز ما همه با هم بودیم...، ترک و رشتی و لر و اصفهانی

تا اینکه یه عده رمز دوستی ما رو کشف کردند و قفل دوستی ما رو شکستند... ؛

حالا دیگه ما برای هم جوک می سازیم، به همدیگه می خندیم!!!
و اینجوری شادیم

این از فرهنگ ایرانی به دور است. آخه این نسل جدید نسل قابل اطمی
دیدگاه  •   •   •  1390/12/9 - 19:47
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ