mah3a
کار خوبتو هیشکی یادش نمیمونه ! اما کافیـه یـه اشتبـاه کنـی تا یه عمر بهت می گن :تو همون آدمی هستی که اون روز ...
mah3a
این مهندسای فیسبوک بهتره به جای این تغییرات ظاهری مسخره یه کار اساسی بکنن مثلاً یه WC و یه بوفه اضافه کنن ... والا تحت فشاریم
mah3a
فال روز (11 اسفند- 2مارچ)
امروز واقعا سخت است که تعادل را در زندگی خود دوباره برقرار کنید به خاطر اینکه ممکن است احساس کنید بسیار سخت است که بلاخره "بله" یا "نه" بگویید! شما مایلید که از حاشیه بیرون بروید تا بتوانید در متن زندگی محدودیتهایی برای خود ایجاد کنید اما شاید برای تان سخت باشد که ازآن قوانین پیروی کنید. تنها راهی که میتوانید واکنش دنیا و کائنات را نسبت به تصمیمات تان امتحان کنید این است که "خلاق و مبتکر" باشید. این کار آنقدرها که به نظر میرسد سخت و دشوار نیست؛ فقط زمان لازم دارید تا راه خود را پیدا کنید.
aB'Bas S
یه روز یه تركه اسمش ستار خان بود، شاید هم باقر خان.. ؛ خیلی شجاع بود، خیلی نترس.. ؛ یکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزی براومد جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطیت و آزادی شد، فداکاری کرد، برای ایران، برای من و تو برای اینکه ما یه روزی تو این مملکت آزاد زندگی کنیم
☺SAEED☻
تا حالا دقت کردین ما به بانک اعتماد می کنیم و پولامونو می ذاریم اونجا، ولی بانک به ما اعتماد نداره حتی خودکارها رو هم زنجیر کرده
reza
در یک غروب زمستانی شیوانا از جاده خارج دهکده به سمت روستا روان بود. در کنار جاده مردی را دید که زخمی روی زمین افتاده است و کنار او چند نفر درحال تماشا و نظاره ایستاده اند. شیوانا به جمعیت نزدیک شد و پرسید: چرا به این مرد کمک نمی کنید؟!؟
جمعیت گفتند: طبق دستور امپراتور هرکس یک فرد زخمی را به درمانگاه ببرد مورد بازپرسی و آزار قرار می گیرد. چرا این دردسر را به جان بخریم. بگذار یک نفر دیگر این کار را انجام دهد. چرا ما آن یک نفر باشیم؟!
شیوانا هیچ نگفت و بلافاصله لباسش را کند و دور مرد زخمی پیچید و او را به دوش خود افکند و پای پیاده به سرعت او را به درمانگاه رساند. اما مرد زخمی جان سالم به در نبرد و ساعتی بعد جان داد. شیوانا غمگین و افسرده کنار درمانگاه نشسته بود که مامورین امپراتور سررسیدند و او را به جرم قتل مرد زخمی به زندان بردند.
شیوانا یکماه در زندان بود تا اینکه مشخص شد بیگناه است و به دستور امپراتور از زندان آزاد شد. روز بعد از آزادی مجددا شیوانا در جاده یک زخمی دیگر را دید. بلافاصله بدون اینکه لحظه ای درنگ کند دوباره لباس خود را کند و دور مرد زخمی انداخت و او را کول کرد تا به
t @ r @ n e
.
کاربردهای مختلف ” مُردن ” در فرهنگ ما !!
برو بمیر : برو گمشو !
بمیرم برایت : خیلی دلم برایت می سوزد !
می میرم برایت : عاشقتم !
می مردی ؟ : چرا کار را انجام ندادی ؟
… مردی ؟ : چرا جواب نمی دهی ؟
نمردیم و … : بالاخره اتفاق افتاد !
مردیم تا … : صبرمان تمام شد !
مرده : بی حال !
مردنی : نحیف و لاغر !
مردم : خسته شدم!
من بمیرم ؟ : راست می گی؟
.
شاهین
مردی پس از ۱۵ سال از زندان فرار میكنه .
او برای پیدا کاردنه پول و اسلحه به یک خانه میره
ولی در اونجا زن و مرد جوانی رو در رختخواب پیدا میكنه .
ابتدا مرد جوان رو به صندلی طناب پیچ میكنه
سپس خانم خوشكله رو به صندلی میبنده و نزدیك میشه و بوسه ای به گردنش میزنه و میره حمام تا دوش بگیره.
مرد جوان به همسرش میگه :
گوش كن عزیزم این مرد از لباسش معلومه كه مدت زیادی رو در زندان بسربرده و حتما اونجا هیچ زنی رو ندیده
من دیدم چطور گردن تو رو ماچ كرد اگه خواست با تو س-ک- س داشته باشه مقاومت نكن
اونو راضی كن با اینكه میدونم برات چندش آوره !
ببین این زندانی خیلی باید خطرناك باشهو اگه عصبانی بشه جفت مون رو میكشه.
قوی باش عزیزم و بدون خیلی دوستت دارم.
همسرش پاسخ میده :
او گردن منو ماچ نكرد!
اون در گوش من گفت كه همجنس گراست و معتقده كه تو خیلی نازی و ازمن پرسید كه وازلین داریم و من گفتم كه در حمام میتونه پیدا كنه .
پس عزیزم قوی باش و بدون من هم خیلی دوستت دارم
man hanozam zogh mikonam
1390/12/11 - 22:40