عسل ایرانی
زن لره به شوهرش میگه : همسایه هر روز صبح زنشو بوس می کنه
تو چرا این کارو نمی کنی ؟
شوهرش میگه:آخه من که خوب نمیشناسمش ، شاید به من بوس نده
امید
صلحی در کار نیست تا زمانی که شاه سفید در خانه سیاه است و شاه سیاه در خانه ی سفید
عسل ایرانی
یه روز یه بابایی پسرش فارغ التحصیل میشه ..هیچی هم بارش نبوده.
زنگ میزنه به پارتیش میگه : دمت گرم واسه پسرم یه شغلی پیدا کن.
پارتیه میگه : میخوای سفیرش کنم؟
باباهه میگه : نه بابا اون خیلی زیاده..
پارتیه میگه : میخوای وزیرش کنم ؟
... ... ... ... باباهه میگه : اوووووووف نه...
پارتیه میگه : میخوای وکیلش کنم ؟
باباهه میگه : نه بابا یه جایی کارمندی چیزیش کن..
پارتیه میگه : شرمنده اون دیگه سواد میخواد