sasan pool
خفتند همرهان وشب تار مانده است
تنها غم من است که بیدار مانده است
زین همرهان نیمه ره خواب برده ام
یک مشت خاطرات دل ازار مانده است
دیگر مرا به شهر تماشا نمی برد
چشمم که در تراکم دیوار مانده است
حتی برای دیدن خویشم اجازه نیست
ایینه زیر لعنت اوار مانده است
پاس بهار وباغ گل افشان نداشتیم
بر ما هنوز سرزنش خار مانده است
پای سفر کجاست کزین دشت بگذرم
افسوس پای رفتنم از کار مانده است
parnian
یادش بخیر یه زمانی تلویزیون تبلیغ سس و رب رو میکرد و بعد میگف : هزاااااااااااار سکه تمام بهار آزادی دو هزااااااااار نیم سکه... الان دستمال توالت هم نمیتونن جایزه بدن!
ebrahim
دختر هفت ساله: این اتفاق تاسف بار در محله ی جردن رخ داده
ebrahim
از بارزترین عقده های دوران کودکی من این پنیرهای سوراخ سوراخ ِ که در کارتون تام جری نشون میداد.
شایدم یکی از دلایلی که وزیری وکیلی چیزی نشدم همین باشه زمان ما از اینا نبود!
عسل ایرانی
تو دیدی اشکو تو چشمام
ولی بازم داری میری
کجای زندگیت بودم
نمی دونم نمی دونی
داره هر لحظه این احساس
توی قلب تو میمیره..
باید کاری کنم شاید
همین لحظه دیگه دیره
بزار باور کنم عشق و
بزار هم رنگ رویا شم
بهم فرصت بده عشقم
دوباره عاشقت باشم
نترسونم از این احساس
من از عشق تو لبریزم
بمونی با تو می سازم
همه دنیامو می دونم