یافتن پست: #کار

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
باران ک میبارد همه یاد عشقشون میوفتن ما یاد ماشینی ک صب بردیم کارواش
دیدگاه  •   •   •  1393/02/25 - 18:41
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز به یه جمله ی جالبی برخورد کردم …
تازنده ای در برابر کسی که به خودت علاقه مندش کردی مسؤولی
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
حالا من موندم با این همه مسولیت چیکار کنم
دیدگاه  •   •   •  1393/02/25 - 14:59
+5
sahar
sahar
یارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: کارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه که جسدش تو صندوق عقبه! افسره کف میکنه، میره  سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یک ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مردمیپرسه: آقا شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میکنه از تو داشبرد گواهینامه و کارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ.  سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی کنم؟ یارو میگه: خواهش میکنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب  رو باز میکنه، میبینه اونجا هم خبری نیست.  برمیگرده به مرده مگه: ولی زیردست من گزارش داده که شما گواهینامه و کارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون که مشاهده کردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته که من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم! {-18-}
دیدگاه  •   •   •  1393/02/25 - 01:15
+8
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﺍﻣﺮﻭز ﺗﻮ ﻣﺤﻠﻤﻮﻥ ﯾﻪ ﭘﻮﺭﺷﻪ ﺧﻮﺵ ﺭﻧﮓ ﭘﺎﺭﮎ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ
ﺟﺎﺗﻮﻥ ﺧﺎﻟﯽ
ﮐﻮﺩﮎ ﻋﻘﺪﻩ ﺍﯼ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺧﻂ ﺧﻄﯿﺶ ﮐﻦ
ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﺷﻨﻔﮑﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : خاک برمخت ، ﻧﺪﯾﺪ ﺑﺪﯾﺪﺍ ﺍﯾﻦﮐﺎﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﮐﻮﺩﮎ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺍﻟﺤﺴﻮﺩ ، ﻻﯾﺴﻮﺩ ، لامرض
هیچى دیگه ﺩﺳﺘﻪ ﺟﻤﻌﯽ باهم ﺩﺭﮔﯿﺮ ﺑﻮﺩﻥ
که یهو ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﺧﺮ ﺩﺭﻭﻧﻢ ﯾﻪ ﻟﮕﺪ ﺑﻬﺶ ﺯﺩ ﺻﺪﺍﺵ ﺩﺭ ﺍﻭﻣﺪ ﮐﻠﯽ ﺧﻨﺪﯾﺪیم فرار کردیم:
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 18:44
+1
maryam
maryam
آرام باش.. توکل کن.. تفکر کن..
آنگاه می بینی دستان خداوند را که زود تر از دستان تو دست بکار شده اند..
....امام علی(ع)....
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 12:13
+4
مدیر سایت
مدیر سایت (مدير ارشد)
درود خدمت تمامی کاربران عزیز خانواده بیاتویونی 

برای رشد و گسترش سایت از وضعیت کنونی به تعدادی مدیر برای سایت نیازمند هستیم

از دوستانی که مایل به همکاری در پست مدیریت ( ناظر) هستند ؛


خواهشمند هستیم برای بنده پیام خصوصی ارسال نماییند.

باتشکر (ارادتمند شما مدیریت بیاتویونی)
آخرین ویرایش توسط administrator در [1393/02/24 - 02:31]
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 02:03
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
اگر کسی احساست را نفهمید مهم نیست
سرت را بالا بگیر ولبخند بزن
فهمیدن احســاس 
کار هر آدمی نیست...!


 

دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:56
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
کشاورزی مشغول پاشیدن بذر بود،

مرد مغروری به او رسید و با تکبر گفت:

بکار بکار که هر چه بکاری، ما میخوریم.

کشاورز نگاهی به او انداخت و گفت :دارم یونجه میکارم!
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:32
+5
*elnaz* *
*elnaz* *
بِه بَعضی ها هَم باید گُفت :ﻣَﻦ ﺁﻧﺘﯽ ﻭﯾﺮوسمو به خاطِر ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺯﯾﺎﺩ ﺗُﻮ

 

 ﮐﺎﺭﺍﻡ 

 

ﺩِﺧﺎﻟﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩﻡ ؛ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺟﺎﯼِ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﯼ !
دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:29
+5
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
بهش گفتم منو چقدر دوست داری؟ گفت: اندازه جوهر خودکارم. گفتم خیلی نامردیه. آخه جوهر خودکارت که یه روز تموم میشه. یه لبخندی زد و گفت: خودکارم اصلا جوهر نداره!!!

{-33-} :|
2 دیدگاه  •   •   •  1393/02/24 - 01:17
+5

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ