♥ نگار ♥
در بوووووووسه
چشمانش رنگین کمانی...
میان دو سنگ زبانش ،
زاینده رود حرف که میزد،
هزاران اصفهان در دهانش اتفاق می افتاد
نصف جهان آغوشش بود و
نصف دیگر....
کاش ماهی خیس تنم
میفهمید
هر چقدر هم که رودخانه باشی...
روزی خشک میشوی!
میان دو سنگ زبانش ،
زاینده رود حرف که میزد،
هزاران اصفهان در دهانش اتفاق می افتاد
نصف جهان آغوشش بود و
نصف دیگر....
کاش ماهی خیس تنم
میفهمید
هر چقدر هم که رودخانه باشی...
روزی خشک میشوی!