یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مبانی کامپیوتر:
آن بخش از یک سیستم را که میتوان با چکش خرد کرد،سخت افزار و آن قسمت را که فقط میتوان به آن فحش داد،نرم افزار میگویند..!
نه دروغ میگم مهندس های کامپیوتر
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 12:43
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
میگن تو جهنم چهل تا دختر میارن می چینن جلوت
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بعد تو باید به تک تکشون یاد بدی چطوری پارک دوبل بزنن !من رفتم توبه کنم {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 01:16
+4
AmiR
AmiR
قطعه سوم وپایانی ترانه
رفتن

حرفات که قلبمو شکست
دستات که مال من نبود
دلت که مال من نبود
هیچ کسی به انداره تو با رفتنش داغونم نکردش
هنوز از رفنت زیاد نمیگذره که حالم اینجوری شده
حالا که رفتی برو بسلامت کورشم اگه نتونم ببیننم خوشبختی تو
تو خاطراتی ه از من داریو پاک کرد ولی من نه همشو نگه میدارم
از اون بوسه اول و دوستدارم گفتنت تا اون آخرش که بی صدا گذاشتیو رفتی
حالا من اینجا تکو تنها نشستم روبه رو ی عکست همراه با سیگاری که اسمتو روش نوشتم تا با کشیدن اون استم تو ذره ای از وجود من بشه
عشقم
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:59
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi


ای رویای رنگین/که خواب از سرم ربودی/و لحظه هایم را به اتش کشاندی/ای که دلم را/به تبسمی فریفتی/تنم به اسارت و هستی ام به یغما بردی/برای تو مینویسم/چشم هایت را باز کن/وعشق را درحجره شکسته زندگی/کاش میدانستی/تنها برای تو مینویسم/و دستان لرزان قلم/فقط برای توو/سینه ی دفتری را میشکافد/کاش میدانستی
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:58
+4
-1
AmirAli
AmirAli
گرگه میره دم خونه شنگول منگول در میزنه
یه دفعه خرسه گریه کنون میادبیرون میگه: بابا تو مارو کشتی
الان اینا ۲۰ ساله از اینجا رفتن !
بیشعور کثافت ولمون کن دیگه !
گرگه میگه : خیلی بیشعوری برات نذری آوردم !
.
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:52
+4
ساناز
ساناز
من خیلی وقته کارت قرمزمو گرفتم
فقط دارم آروم آروم زمینو ترک میکنم واسه وقت کشی  :)
دیدگاه  •   •   •  1392/09/7 - 00:36
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
امروز با نامزدم رفتم رستوران... شوخی کردم بابا خودکشی لازم نیست، ی نفس عمیق! من هنوز مجردم خیالتون راحت باشه
دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 21:31
+5
xroyal54
xroyal54
نفهمی دردیست که فرد را نمی کشد
اما اطرافیان را دق مرگ می کند!!
دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 20:26
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دیگه کار از ابرو برداشتن و جیغ زدن و.... این چیزا گذشته.
امروز پسره داش دعوا میکرد
"مو میکشییید"
خدایا داریم کجا میریم ما؟؟؟؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 19:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است

 

آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
گویی به مثل پیرهن رنگ رزان است

 

دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار

 

دهقان به سحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید

 

نزدیک رز آید در رز را بگشاید
تا دختر رز را چه به کارست و چه شاید

 

یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الا همه آبستن و الا همه بیمار

 

دهقان چو درآید و فراوان نگردشان
تیغی بکشد تیز و گلو باز بردشان

 

وانگه به تبنگوی کش اندر سپردشان
ورزانکه نگنجند بدو درفشردشان

 

بر پشت نهدشان و سوی خانه بردشان
وز پشت فرو گیرد و برهم نهد انبار

 

آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان
بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان

 

رگها ببردشان ستخوانها شکندشان
پشت و سر و پهلوی به هم درشکندشان

 

از بند شبانروزی بیرون نهلدشان
تا خون برود از تنشان پاک به یکبار

 

آنگاه بیارد رگشان و ستخوانشان
جایی فکند دور و نگردد نگرانشان

 

خونشان همه بردارد و بردارد جانشان
وندر فکند باز به زندان گرانشان

 

سه ماه شمرده نبرد نام و نشانشان
داند که بدان خون نبود مرد گرفتار

 

یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان
پیش آید و بردارد مهر از در زندان

 

چون در نگرد باز به زندانی و زندان
صد شمع و چراغ اوفتدش بر لب و دندان

 

گل بیند چندان و سمن بیند چندان
چندانکه به گلزار ندیده است و سمن زار
دیدگاه  •   •   •  1392/09/6 - 19:17
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ