یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ای روزگار.....!!! یه دوست پسرهم نداریم دستمونو بکشیم رو صورتش بگیم چطوری جوجه تیغی؟ :D
دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 17:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥




ی چیزمیگم،همه باهم آآآآآه ه ه بکشیم....

مورد داشتیم

یارو واسه تولد مخاطب خاصش 4s خریده،


دو روز بعد باهم بحثشون میشه


دخدره 4s نازنینو،میکوبه تو دیفار خاکشیرش میکنه!


فرداش پسره ی 4sدیگه رو کادوپیچ شده، میفرسته درخونه دخدره...!! >_<


بعد اونوخت ما،یکی پیدا میشه ازخودمون بدبخت تره.......


پول ندارم شارژ بخرم.اگه میتونی بزنگ،بحرفیم!!!!!! o_O




هههههعععععییییییی روزگار!^_^


دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 16:57
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
به بعضیا باید گفت:
اون خرمایی که تو داری میخوری هستش تو جیب ماست ...

به بعضیا باس گفت:
ﮔﺮﺩﻧﺖ ﺩﺭﺩ ﻧﮕﯿﺮﻩ ﺍﯾﻨﻘﺪ ﺳﺮﮎ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﻮ کار ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ

ﺑﻪ بعضیام ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﺑﻬﺖ ﻣﻴﮕﻦ ﻣﺮﺩ؟!
بی خیااال ...
ﺑﺎﻫﺎﺕ ﺷﻮخی کردن!

بعضی ها به ما نمیخوردن، جاخالی دادیم خوردن به شما!
مبارکتون باشه.

بعضیاﻡ ﻫﺴﺘﻦ ﻭقتی ﺑﺖ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﻧﻦ ﻧﺒﺎس ﺑﮕﯽ ﺳﻼﻡ
ﺑﺎس ﺑﮕﯽ: ﺟﺎﻧﻢ ﺑﺎﺯ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺠﺎ ﮔﯿﺮﻩ ...!

به بعضیا باید با یه متانت خاصی گفت: یه دهن برامون خفه شو لطفا

از بعضیا باس پرسید:
پر و بالو که خودم بِهت دادم!
دُم از کجا آوردی !؟؟
دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 12:07
+4
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
 از وزارت کشاورزی مزاحمتون میشم !*شما به عنوان بهترین چغندر سال انتخاب شدید !!!
دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 11:53
+3
Mohammad Mahdi
Mohammad Mahdi
تو کشورهای پیشرفته یه جوون تا 18 سالگی مسیر زندگیش رو پیدا میکنه.
تو ایران طرف تا 30 سالگی درس می خونه بعد تازه می فهمه پول تو [!] شدنه !!! {-33-}
دیدگاه  •   •   •  1392/08/13 - 00:12
+6
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
♥♥♥♥♥♥ R A M I N♥♥♥♥♥♥
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:47
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

خدایا: دانستن این که چقدر مرا دوست داری کار سختی نیست


وقتی گریه هایم شیشه های اتاق را لمس میکند


وقتی دستانم بر روی شیشه ها سر میخورد


هر روز از انگشتانم شروع میشوی، به کنه وجودم میروی


و آنگاه این هیاهو از حنجره ام به تو میرسد


خدایا: من یک جسم سردم پر از نوسان های ناخواسته و احساسات نانوشته


و تو در میان همه ی اینها یک هستی مطلق هستی


یک معجزه که مرا به وجد می آورد


من در نگاه کردن به تو، واژه ای میشوم در متنی گسترده


تو مرا در سکوتم فهمیدی


وقتی که دلهره، آخرین کلمه ی مشترک چشم ودلم بود


وقتی ساعتها اجازه ی حرکت را از زمان گرفتند


وقتی همه ی رقصیدن من، تب و لرزم بود


هیچکس مثل تو نقطه چین ها را پر نمیکند


تویی که اول از هرکس و هرچیزی به ذهنم خطور میکنی


 وآخر همه میروند و تو باز هم ادامه داری


میخوابم در آغوش تو


تا لرزش دندانهایم


تپش قلبم


و حالت ایستای دردم را فراموش کنم


بگذار که هر لحظه دوباره به تو بگویم: سلام!


و آنقدر به آسمان نگاه کنم که ستاره ها به عشقم حسودی کنند


خدایا:این روزها که دست های تو مرا به فردا میکشد،


حس غریبی دارم


گاهی اشک..گاهی بغض..گاهی درد


بگذار مدام صدایت کنم


تا بودنت را فراموش نکنم!

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:41
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

مرد دوستی را کشف کرد و عشق اختراع شد


زن عشق را کشف کرد و ازدواج را اختراع کرد!


مرد تجارت را کشف کرد و پول را اختراع کرد


زن پول را کشف کرد و « خرید کردن » اختراع شد!


از آن به بعد مرد چیزهای بسیاری را کشف و اختراع کرد


ولی زن همچنان مشغول خرید بود

دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:36
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


ماه را گفتم
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی
صاحب رفعت دیگر گردی
گفت نه نه هرگز
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم ...

روی کردم با دریا
گفتم او را آیا
می شود این که به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر همه مادر گردی
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی
گفت نه نه هرگز
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم

در پی عشق شدم
تا در آئینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او درتپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او در همه ی زیبایی
بلکه او در همه ی عالم خوبی، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 20:34
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
با مامانم رفته بودیم تو یه مغازه خریدمون که تموم شد.
مامانم گفت: آقا تخفیف بدین...
فروشنده گفت: خانوم ما قیمت ها‌رو کشیدیم پائین...
مامانم گفت: آقا لطفش به اینکه که جلوی ما بکشین پائین...
یعنی‌ بیچاره فروشنده تا گوشاش قرمز شد..
دیدگاه  •   •   •  1392/08/12 - 19:31
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ