یافتن پست: #کش

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اصلی ترین وظیفه‌ی هواکش توالت تولید صداست

برای آرامش خاطر شخص مشغول در محل

و همچنین سایر وابستگان در خارج

بو همش بهانه‌ست !!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 18:39
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

ما اگه تو خونمون وان داشتیم ؛؟.
.
.
.
.
.
.
.
.
تا حالا ده بار تو حموم خودکشی کرده بودم
خیلی با کلاسه لامصب

دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 18:27
+4
mary jun
mary jun
اونقدر تو زندگیش سختی کشیده بود ک دفه اولی ک باهاش قهر کردم
اس ام اس داد :
از این بد تر هاش سرم اومده ولی لذت ناز کردنو ازت نمی گیرم
حاضر شو  دارم میام دنبالت !
2 دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 17:00
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گفتنداوعاشقت نیست :گفتم میدانم.
گفتندیعنی دوستت نداره...! گفتم میدانم!
گفتندروزی میرود وتوتنها میمانی...! گفتم میدانم!
گفتندپس چراترکش نمیکنی؟ گفتم؛ این تنهاچیزیست که نمیدانم....!!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/9 - 15:29
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥


درک سادگی

از کشف تموم مجهولات این دنیا سخت تره

سادگی ها رو باور کن...



دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 22:24
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

.ﯾﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻭﺣﺸﯽ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻧﯿﺴﺖ!

ﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻮﻫﺎﺷﻮ ﺑﮑﺸﯽ

ﮔﺎﺯﺵ بگیری:
ﺑﺪﻭﯾﯽ دنبالش ﺍﻧﻘﺪ ر که از پا بیفته

ﺁﺧﺮ ﺳﺮ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﭘﺮﺗﺶ ﮐﻨﯽ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﮐﺼﺎﻓﺖِ ﺩﻭستداشتنی رو

والااااااااااااااااااااااااااااااااااا........... به خوداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا.

دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 22:05
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مرد باس از بیرون که اومد یه نعره بزنه که چهار ستون خونه بلرزه!! وبا ابروهای درهم کشیده یه مشت بکوبه به دیوار و بگه:
ززززززززززززززززززززززززن…


مگه نگفتم ظرفا روخودم میشورم فداتشم؟!؟
دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 21:22
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن توتصادف نمیمیره، عزرائیل بهش میگه :تو۳۰سال دیگه زنده میمونی! زن هم کلی کارواسه زیباییش انجام میده! کشیدن پوست، ساکشن، رنگ مو، پروتزو..!
فردا آخرین عمل تصادف میکنه ومیمیره!
به عزرائیل میگه :مگه نگفتی۳۰سال؟
گفت :شمایییید؟ نشناخنمتون!!
دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 21:14
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

یکی از فانتزیام اینه که زنگ بزنم به خودم،
بعد بگم الو؟

بعد خودم بگم:قربون الو گفتنت برم من.

بعدم خودم خجالت بکشم قطع کنم تلفنو

چن دفه هم امتحان کردم ولی لامصب همش اشغال بود!

نگرانم! نمیدونم دارم با کی حرف میزنم:|

دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 20:53
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟
دختر: سلام. خواهش می کنم.?asl pls
پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟
دختر‌: تهران/نازنین/۲۲
پسر: اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.
دختر: مرسی!شما مجردین؟
پسر: بله. شما چی؟ازدواج کردین؟
دختر: نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟
پسر: من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟
دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.
پسر: wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.
دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟
پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟


دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟
پسر: خیابون دربند. شما چی؟
دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟
پسر : خیابون دربند. خیابون...... کوچه......پلاک....شما چی؟
دختر: اسم فامیلی شما چیه؟
پسر: من؟ حسینی! چطور؟
دختر: چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟
پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده.... آخه می دونین...........
دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای ت[!] میدی؟می دونم به فریده چی بگم!
پسر: عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!
دختر:‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم.دیگه اسم فریبرزو نیاریا!راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای
پسر: باشه عمه ملوک! بای......

دیدگاه  •   •   •  1393/01/8 - 15:27
+1

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ