یافتن پست: #کم

melika
melika
-------------------------------------------------------------------
اینایی که میگن ادم رو باید تو مسافرت شناخت حرف مفت میزنن !
آدم رو فقط سر جلسه امتحان میشه شناخت همین و بس
-------------------------------------------------------------------
3 دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 22:24
+7
*elnaz* *
*elnaz* *
آقای مجری: همه بچه ها مسئولیت دارن به بزرگترها کمک کنن.

مسئولیت چیه کلاه قرمزی؟

کلاه قرمزی: محسولیت؟ اینه که از محسولیت شروع میشه، آخرش بدبختیه.

اول می گی محسولیت. می گم مثلا چی؟ می گی دفتر مدادتو جمع کن.

 می گم چشم.

بعد می گی محسولیت، کیفتم درست کن. بعد اون کشوئه رو برو درست کن.

بعد محسولیت، آخرش بدبختیه.

سلط آبو باید کف درست کنی، بری اونجا رو بشوری..

این شد محسولیت که می گی خوفه…!!


دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:36
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دختره 13 سالشه..پست گذاشته:

خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای یکی دیگست!!





من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید پیدا کردن یه راهی به سمت نارنیا بررسی میکردم!!:))
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 20:07
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دقت کردین تو فیلم و سریال های ایرانی وقتی دوتا دانشجو میخوان عاشق هم بشن

باید پسره اشتباها به کیف دختره بزنه تا همه

وسایلش بریزه و تو جمع کردن کمکش کنه و عاشقش بشه ؟
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:47
+6
alireza
alireza
این یه قانونه :
هر چی کمتر در دسترس باشی با ارزش تری/
اما وقتی زیاد باشی میزارن به پای اویزون بودنت/
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 19:39
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

If you live to be a hundred,
I want to live to be
a hundred minus one day,
so I never have to live
without you

اگر می خوای صد سال زندگی کنی
من می خوام یه روز کمتر از صد سال زندگی کنم
چون من هرگز نمی تونم بدون تو زنده باشم.

دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 15:27
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم
آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی
بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی ، جایی که برایت سرچشمه آرامش است
آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت
بگذار لبهایت را بر روی لبانم ، حرفی نمیزنم تا سکوت باشد بین من و تو و قلب مهربانت
خیره به چشمان تو ، پلک نمیزنم تا لحظه ای از دست نرود تصویر نگاه زیبای تو
دستم درون دستهایت ، یک لحظه رها نمیشود تا نرود حتی یک ذره از گرمای دستان لطیف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو میکنم لحظه مرگم همینجا باشد ، همین آغوش مهربانت
چه گرمایی دارد تنت عشق من ، رها نمیکنم تو را تا همیشه باشی در کنار قلب من
قلب تو میتپد و قلب من با تپشهای قلبت شاد است ، هر تپشش فریاد عشق و پر از نیاز است
آرامم ، میدانم اینک کجا هستم ، همانجایی که همیشه آرزویش را داشتم ،همانجایی که انتظارش را میکشیدم و هر زمان خوابش را میدیدم آن خواب برایم یک رویای شیرین بود....
در آغوش عشق ، بی خیال همه چیز ، نه میدانم زمان چگونه میگذرد و نه میدانم در چه حالی ام
تنها میدانم حالم از این بهتر نمیشود ، دنیای من از این عاشقانه تر نمیشود
گرمای هوس نیست این آتش خاموش نشدنی آغوش پاکت
عشق است که اینک من و تو را به این حال و روز انداخته ، عشق است که اینک ما را به عالمی دیگر برده ، عشق است که من و تو را نمیتواند از هم جدا کند هیچگاه
خیلی آرامم ، از اینکه در آغوشمی خوشحالم
دیدگاه  •   •   •  1392/10/8 - 14:57
+7
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
روزگارمیخندی...؟کمی حرمت نگه دار....مگرنمی بینی سیاه پوش ارزوهایم هستم...!!!!
2 دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:52
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥

به خدا گفتم:

وجدانن من چی کم دارم که یه مخاطب خاص ندارم؟؟!


ندا آمد که:


شما دخترا همه چی دارید بنده های من،این پسرا هستند که لیاقت شما ها رو ندارن


دخترا دست جیغ هورا
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تو ماشین فاز غم گرفته بودم,
عین فیلما سرمو تکیه دادم به شیشه و بیرون رو تماشا میکردم ..
نم بارون میزد به شیشه و کلی فضا رومانتیک شده بود ...
انقدر ماشین افتاد تو چاله چوله ی خیابون و سرم تِپ و تِپ خورد به شیشه که یه طرف کلم قُر شد !
دیدم بخوام ادامه بدم امکان داره ضربه مغزی بشم |:
در کل به این نتیجه رسیدم این اداها به من نیومده, همون چرت و پرت بگم و بخندم خطراتش کمتره :|
دیدگاه  •   •   •  1392/10/7 - 21:42
+3

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ