یافتن پست: #کم

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
این روزها که جرات دیوانگی کم است

بگذار باز هم به تو برگردم

بگذار دست کم ، گاهی تو را به خواب ببینم

بگذار در خیال تو باشم

بگذار . . .

بگذریـم
.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 17:51
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﺮﺍ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ ...

ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﻢ ...

ﺭﻧﮓ ﺧﻮﺩﻡ ...



ﻣﺮﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﺑﺨﻮﺍﻩ ﮐﻪ ﺗﺮﺳﯿﻢ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ... ﺳﺎﺩﻩ

ﺳﺎﺩﻩ ....

اﯾﻦ ﺩﻝ ﮐﻮﭼﮑﻢ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ...

ﺍﺯ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻏﻠﻂ ﺟﺎﻣﻪ ﻣﯽ ﺑﺎﻓﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺑﺮ ﺗﻨﻢ ﻣﯽﮐﻨﯽ

ﺁﻫﺴﺘﻪ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻡ ...

ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯾﯽ ﺑﻠﻨﺪ
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 17:43
+2
sara
sara
در CARLO
احترام من نسبت به تو…
به تنت زار می زند!
باید کمی از پهلوها برایت تنگش کنم؛
تا کمی اندازه ات شود . . !
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 12:41
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حوصله ام برفی ست!
با یک عالمه قندیل دلتنگی,
از گوشه های دلم آویزان!
آهای!
کافی ست ” کمی “ها کنی که ” آب”شوم!….
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 11:40
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



دومین جشن بزرگ ایرانیان پس از نوروز:
جشن مهرگان از روز مهر تا روز رام شانزده تا بیست و یکمین روز مهر
(10تا16 مهر خورشیدی)ادامه دارد
این جشن مربوط به فرشته ی مهر است و در اوستا میترا به معنی نور خورشید،مهر،محبت،عهدوپیمان میباشد




دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:58
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
مـــــــــــــــــرد بودن به کلفت بودن بازو و سینه نیس ..

به محـــــــکم بودنه دکـــــمه شلوارته ..!

که واسه هر کسی وا نشه ..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:49
+1
M 0 R i c A R L0
M 0 R i c A R L0
در CARLO
خدایا

نمیگویم اصلاً ولی

کمی آرامتر تنبیهم کُن

تمام قلبم زخمی است

باورت نمیشود

به خودت قَسَم خسته ا م
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 09:42
+2
nazli
nazli
در CARLO
 هرگز تمامت را برای کسی رو نکن

بگذار کمی دست نیافتنی باشی

آدمها تمامت که کنند، “رهـــــایت” می کنند
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 23:55
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
زن همسایه هر روز خوشبختی اش را
با صدای النگوهایش نشانم می دهد
دوستم با رنگ لب هایش
که با هر بوسه کمرنگ تر
خواهرم
با زیبایی غمگینش
که پشت هفت پرده پنهان مانده است
حالا چقدر می توانم
لای خوشبختی های مختلف دنبال خودم بگردم
به سکوتی که لای چین پرده ها مرتب نشته است
به مدادی تراشیده، کاغذی سپید
به
صدای پیر آوازخوانی دوره گرد
به چند عاشقانه ی قدیمی بی مجوز
و دستمالی که تاب هق هقم را بیاورد.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 21:08
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
من هم شبی به خاطره تبدیل میشوم
خط میخورم زهستی و تعطیل میشوم
من هم شبی به خواب زمین میروم فرو
بر دوش خاک حامله تحمیل میشوم
من هم شبی قسم به خدا مثل قصه ها
با فصل تلخ خاتمه تکمیل میشوم
قابیل مرگ، نعش مرا میکشد به دوش
کم کم شبیه قصه هابیل میشوم
حک میکند غروب، مرا شاعری به سنگ
از اشک و آه و خاطره تشکیل میشوم
یک شب شبیه شاپرکی می پرم ز خاک
در آسمان به آیینه تبدیل میشوم
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 20:53
+4

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ