یافتن پست: #کم

nanaz
nanaz
تمام بدبختی من سر کمی غرور است!
اگر آن یکذره را داشتم....
اینطور قد خم نمیکردم بخاطر تو!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 12:45
+5
nanaz
nanaz

محبت، مثل مشروب خوردن میمونه... وقتی کم میدی، طرف میخوره و حالشو میبره...!وقتی زیاد از حد میشه... طرف بالا میاره، اونم رو خودت...


دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 12:37
+6
be to che???!!
be to che???!!

خدایا حکمت قدمهایی را که برایم برمی داری برمن آشکار کن


تا درهایی را که به سویم می گشایی ندانسته نبندم


و درهایی که می بندی به اصرار نگشایم.

دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 01:10
+5
xroyal54
xroyal54
בפֿـتر کـﮧ باشی میدونی اولیـלּ عشق زنـבگیت پـבرتـﮧ :)

בפֿـتر کـﮧ باشی میدونی مـפـکم تریـלּ پناهگاه בنیا آغوش گرم پـבرتـﮧ :)

دפֿـتر کـﮧ باشی میدونی مرבونـﮧ تریـלּ בستی ک میتونی بگیری و از هیچی نترسی . . .

בستای گرم ُ مهربوלּ پـבرتـﮧ :)

בפֿـتـر کـﮧ باشی میدونی هر کجای دنیا هم باشی . .

چـﮧ باشـﮧ چـﮧ نباشـﮧ ، قویتریـלּ فرشتـﮧ نگهباלּ پـבرتـﮧ :)
دیدگاه  •   •   •  1392/06/10 - 00:04
+10
xroyal54
xroyal54
ببخشم کسانی را که هر چه خواستند با من و با دلم و با احساسم کردند
ومرا در دوردست خودم تنها گذاشتند
و من امروز به پایان خودم نزدیکم...
پروردگارا به من بیاموز در این فر صت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 23:21
+9
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
سلامم رابرسان به دریاقاصدک .

دستی ازدل تنگم به سرشالیزاربکش.
قاصدک چشمانم راببربه لیلاکوه،کمی عطرچای بیاور.
چشمانم بی قرارباران است.
باران قهرکردونبارید
ابرنشدکه برموجهای کف وصدفهای ماسه ای سجده کنم.
قاصدک رازپنهانم رابه دخترک شمالی آهسته بگو.
بگوکه شاهزاده ی آبی چشم،اسب سفیدچوبی راروبه آسمان گرفته
وامیدبه رویش نیلوفرهای مرداب دارد.
قاصدک چشم جنگل پرندگان بی قفس رابه جای من ببوس وسلامم رابربام سبزلاهیجان رهاکن.
پرستوهاراه لانه راگم کرده اند.
دراندیشه ی پرستوهابودم که لانه ام گم شد.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 22:23
+4
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani
Prof.Dr.Abdolreza Sh.Farahani

رنگین کمانی به ازای هر طوفان -
لبخندی به ازای هر اشک -
نغمه ای شیرین به ازای هر آه -
دوستی فداکار به ازای هر مشکل -
و اجابتی نزدیک برای هر دعا

دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:44
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
بیقرار تو ام و در دل تنگم گله هاست ،آه ! بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:33
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
برفها آب شده بودند و دیگر خبری از سرمای زمستان نبود. فصل یخبندان تمام شده بود و کم کم اهالی دهکده شیوانا می توانستند از خانه هایشان بیرون بیایند و در مزارع به کشت وزرع بپردازند. همه از گرمای خورشید بهاری حظ می کردند و از سبزی و طراوت گیاهان لذت می بردند ...

در آن روز، شیوانا همراه یکی از شاگردان از مزرعه عبور می کرد. پیرمردی را دید که نوه هایش را دور خود جمع کرده و برای آنها در مورد سرمای شدید زمستان و زندانی بودن در خانه و منتظر آفتاب نشستن صحبت میکند.

شیوانا لختی ایستاد و حرفهای پیرمرد را گوش کرد و سپس او را کنار کشید و گفت:"اکنون که بهار است و این بچه ها در حال لذت بردن از آفتاب ملایم و نسیم دلنواز بهار هستند، بهتر است روایت یخ و سرما را برای آنها نقل نکنی! خاطرات زمستان، خوب یا بد، مال زمستان است. آنها را به بهار نیاور! با این حرف تو بچه ها نه تنها بهار را دوست نخواهند داشت بلکه از زمستان هم بیشتر خواهند ترسید و در نتیجه زمستان سال بعد، قبل از آمدن یخبندان همه این بچه ها از وحشت تسلیم سرما خواهند شد.

به جای صحبت از بدبختی های ایام سرما، به این بچه ها یاد بده از این زیبایی و طراوتی که هم اکنون اطرافشان است لذت ببرند. بگذار خاطره بهار در خاطر آنها ماندگار شود و برایشان آنقدر شیرین و جذاب بماند که در سردترین زمستان های آینده، امید به بهاری دلنواز، آنها را تسلیم نکند. پیرمرد اعتراض کرد و گفت :"اما زمستان سختی بود"

شیوانا با لبخند گفت:"ولی اکنون بهار است. آن زمستان سخت حق ندارد بهار را از ما بگیرد. تو با کشیدن خاطرات زمستان به بهار، داری بهار را نیز قربانی می کنی! زمستان را در فصل خودش رها کن!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 21:25
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دعای شب یک کودک: خدایا! خودت میدونی آب کم خوردم، جیش هم کردم، پس کمکم کن صبح کتک نخورم!
دیدگاه  •   •   •  1392/06/9 - 17:58
+2

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ