در سکوت دادگاه سرنوشت ، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت ، گفته شد دل داده ها از هم جدا ، وای بر این حکم و این قانون زشت .
در سکوت دادگاه سرنوشت ، عشق بر ما حکم سنگینی نوشت ، گفته شد دل داده ها از هم جدا ، وای بر این حکم و این قانون زشت .
بی تو تموم لحظه های اسیر غصه و غمه ، یه روز میام به دیدنت هرچی ببینمت کمه ، نمی رسه به گوش تو صدای فریاد دلم ، یه روز می فهمی دردمو که زیر خاکم و گلم .
می خوام امشب دلم رسوا کنم ، هرچی تو سینه دارم پیدا کنم ، می خوام امشب با یه عالم کلمه ، تو رو معنا بکنم گرچه کمه ، می خوام امشب با دو تا جام شراب ، دل دیوونه کنم خراب خراب ، می خوام از رو نت های توی صدات ، بنوازم یه ترانه راست راست ، می خوام از صحن دو تا چشمای تو ، دل دیوونه بدزدم مثل تو ، می خوام از هر تب و تاب و بی قرار ، بکنم از هر بی قرار قرار قرار ، می خوام از هر گل بوسه رو لبام ، ای وای جوهر خودکارم تمام .
غریبانه زیستن کار من است
وقتی تو نیستی ...
" واژه ها هم خساست می کنند نه دلبری "
کم آورده ام !
غریبی را بر این دو خط واژه " دوستت دارم " حک کن !
بی هوا نوشتم، به هوای کسی ...