یافتن پست: #کم

saman
saman

از عشق میگویی ، بگو آبی ترین باشد


از عشق میگویم اگر درد تو این باشد


 


بگذار من عاشق ترین مرد زمین باشم


بگذار یک دیوانه هم عاشق ترین باشد


 


شیطان از اول خوب میدانست آدم کیست


بگذار لاف عشق تهمت آفرین باشد


 


من از فریب گندم روی تو دانستم


بیچاره دل یک عمر باید خوشه چین باشد


 


با یک هجوم از هم فرو میریزدش غم ؛ آه


دیوار ِ دل سهل است اگر دیوار چین باشد


 


آه ای شبان ِ خفته ی کولی ترین برخیز !


میترسم اینجا باز گرگی در کمین باشد


 


وقتی که از دل گفتی و آئینه ، دانستم


آنی که میخواهد دلم باید همین باشد


 


تا بود از تو قسمتم غم بود و دیگر هیچ


ای کاش تا باشد نصیبم از تو این باشد


این است پایان ِ تب پروانه ای چون من


آتش همان بهتر که خاکستر نشین باشد


(نجیب زاده)

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:42
+1
saman
saman

همواره عشق بی خبر از راه مي رسد


چونان مسافري که به ناگاه مي رسد


وا مي نهم به اشک و به مژگان تدارکش


چون وقت آب و جاروي اين راه می رسد


اينت زهي شکوه که نزدت سلام من


با موکب نسيم سحرگاه مي رسد


با ديگران نمي نهدت دل به دامنت


چونانکه دست خواهش کوتاه مي رسد

ميلي کمين گرفته پلنگانه در دلم 


تا آهوي تو کي به کمينگاه مي رسد! 


هنگام وصل ماست به بام بزرگ شب


وقتي که سيب نقره اي ماه مي رسد


شاعر!دلت به راه بياويز و از غزل


طاقي بزن خجسته که دلخواه مي رسد



زنده ياد (حسين منزوي)
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
چقدر عبرت در این عروسک‌هاست ،
و ما از عروسک کمتریم .
آن‌ها مرده بودند و زندگی می کردند ،
ما زندگی می‌کنیم و مرده‌ایم...!!!!!!!!!
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 15:29
+4
saman
saman


ای خرم از فروغ رخت لاله زار عمر





بازآ که ریخت بی گل رویت بهار عمر







از دیده گر سرشک چو باران چکد رواست




کاندر غمت چو برق بشد روزگار عمر







این یک دو دم که مهلت دیدار ممکن است




دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر







تا کی می صبوح و شکرخواب بامداد




هشیار گرد هان که گذشت اختیار عمر







دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد




بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر







اندیشه از محیط فنا نیست هر که را




بر نقطه دهان تو باشد مدار عمر







در هر طرف ز خیل حوادث کمین‌گهیست




زان رو عنان گسسته دواند سوار عمر







بی عمر زنده‌ام من و این بس عجب مدار




روز فراق را که نهد در شمار عمر







حافظ سخن بگوی که بر صفحه جهان




این نقش ماند از قلمت یادگار عمر

(نجیب زاده)



دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:27
+3
saman
saman

اي ساز برو دوش تو پيراهن کاغذ



تا چند بهر شعله زني دامن کاغذ





کس نيست که بر خشکي طبعت نستيزد


گر آتش و گر آب بود دشمن کاغذ





بي کسب هنر فيض قبولي نتوان يافت


تا حفظ نمايد نتوان خواندن کاغذ





هر نامه بيمطلب ما جاي رقم نيست


قاصد نفسي سوخته در بردن کاغذ





گر آگهي آئينه ات از زنگ بپرداز


اي علم تو مصروف سيه کردن کاغذ





سهل است بهر شيشه دلي تيغ کشيدن


دارد نم آبي شرر خرمن کاغذ





هر نقطه که از شوخي خال تو نويسند


آرام نگيرد چو شرر بر تن کاغذ





از راه تو آسان نرود نقش جبينم


خط پنجه ديگر زده در دامن کاغذ





تسليم من از آفت گردون نهراسد


بر هم نخورد حرف به پيچيدن کاغذ





ثبت است جواب خط عاشق بدريدن


درياب صرير قلم از شيون کاغذ





فرياد که در مکتب بيحاصل امکان


يک نسخه نيرزيد بگرداندن کاغذ





(بيدل) دل عاشق بهوس رام نگردد


اخگر نشود تکمه پيراهن کاغذ





اي شعله نهال از قلمت گلشن کاغذ


دود از خط مشکين تو در خرمن کاغذ





خط نيست که گل کرد ازان کلک گهربار


بر خواسته از شوق تو مو بر تن کاغذ





با حسرت دل هيچ نپرداخت نگاهت


کاش آئينه ميداشت فرستادن کاغذ





لخت جگرم سد ره ناله نگرديد


پنهان نشد اين شعله به پيراهن کاغذ





از وحشت آشوب جهان هر چه نوشتم


افشاند خط از خويش پرافشاندن کاغذ





سهلست باين هستي موهوم غرورت


آتش نتوان ريخت بپرويزن کاغذ





با تيغ توان شد طرف از چرب زباني


در آب چو روغن نبود جوشن کاغذ





بر فرصت هستي مفروشيد تعين


گو يکدوشرر چين نکشد دامن کاغذ





چون خامه خجالت کش اين مزرع خشکيم


چيديم نم جبهه زافشردن کاغذ





(بيدل) سر فواره اين باغ نگونست


تا کي بقلم آب دهي گلشن کاغذ


(بيدل دهلوی) 





دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:25
+3
*elnaz* *
*elnaz* *
ah chejor hajme axso kam konam..................{-31-}{-31-}
6 دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 14:10
+1
saman
saman

تو نیستی اما من برایت چای می ریزم
دیروز هم … … نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم
دوست داری بخند دوست داری گریه کن
و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند باشی یا نباشی
من با تو زندگی می کنم…!


| رسول یونان |

دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:22
+4
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از آدم‌ها بگذر!.
دلت را گنده‌تر کن .
ناراحت این نباش
که چرا جاده‌ی رفاقت با تو همیشه یک‌طرفه است ؛ مهم نیست اگر همیشه یک‌طرفه‌ای !
شاد باش که چیزی کم نگذاشته‌ای و بدهکار خودت ، رفاقتت و خدایت نیستی !
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:08
+5
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ . ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ
ﺷﺪ .
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ !
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 12:01
+6
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
عاقایه بارخواستم بادوس پسرم رمانتیک حرف بزنم...
من:سلام عشقم الهی قربونت برم کجایی؟؟
دوس پسرم:چی؟؟
من:کجاشونفهمیدی؟
دوس پسرم:بروگم شو(...)فک کردی نفهمیدم!اینوبه کی میفرستادی؟زودباش بگو.مگه چی داره که من ندارم؟چراخیانت کردی؟حلالت نمیکنم.صب کن نشونت میدم عوضی..!
.
.
نمیدونستم انقدازکمبودمحبت رنج میبره
دیدگاه  •   •   •  1392/05/21 - 11:47
+6

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ