یافتن پست: #کوتاه

ناظر ارسالی هاnaaman
ناظر ارسالی هاnaaman
زندگی آرام آرام به پیش می رود و عمرمان رو به کوتاهی  و ما هنوز تنهایی تنهاییم هی
دیدگاه  •   •   •  1394/11/13 - 16:18
+3
محمد
محمد

احتیاط باید کرد...

همه چیز کهنه می شود

و اگر کمی کوتاهی کنیم

عشق نیز...

بهانه ها،

جای حس عاشقانه را خوب می گیرند...!

دیدگاه  •   •   •  1394/11/12 - 17:47
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
از عمه ام پرسیدم شما که جوون بودیدساپورت نمی پوشیدید

گفت نه عزیزم اون موقع از این قرتی بازیا نبود
یه دامن کوتاه تا رو باسن می پوشیدیم
بدون جوراب خیلی ساده میرفتیم بیرون

اصلا سادگیش منقلبم کرد عمه فدااااات
دیدگاه  •   •   •  1394/11/8 - 22:04
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
حتی اگر....
دستت از من کوتاه باشد
باز هم موهایم را
برایت بلند نگه می دارم
دریچه ی قلبم را می بندم ؛
مبادا
غبار دوست داشتن کسی
روی آن بنشیند!
مثل یک مرد
از زنی که به من سپرده ای
مراقبت می کنم...
دیدگاه  •   •   •  1394/11/5 - 17:15
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
آیا می دانید زبان فارسی مختصرترین و کوتاه ترین و کاربردی ترین زبان هاي دنیاست ؟؟
به عنوان مثال : جمله ی
" اميدوارم در انجام اين كار كه به تو واگذار كرده ام نهایت تلاشت را بکار بگیری و آنرا درست و با موفقيت انجام دهي و مرا نا اميد نكني! "
فقط در يك کلمه قابل انتقال است :
.
.
.
.
.
.
.
.
نرینیا !!!
دیدگاه  •   •   •  1394/04/2 - 11:51
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک شلوار سفید دوست داشتنی داشتم که یک روز ابری پوشیدمش و موقع بازگشت به خانه باران گرفت... گلی شد. و من بی خیال پی اش را نگرفتم به هوای اینکه هر وقت بشویم پاک می شود، ولی نشد... بعدها هر چه شستمش پاک نشد؛ حتی یکبار به خشکشویی دادم که بشویند ولی فایده نداشت! آقایی که توی خشکشویی کار میکرد گفت: "این لباس چِرک مرده شده!" گفت: "بعضی لکه ها دیر که شود، می میرند؛ باید تا زنده اند پاک شوند!" چرک مُرده شد... و حسرت دوباره پوشیدنش را به دلم گذاشت! بعید نیست اگر بگویم دل آدم هم کم ندارد از لباس سفید! حواست که نباشد لکه می شود؛ لکه اش می کنند! وقتی لکه شد اگر پی اش را نگیری، می شود چرک... به قول صاحب خشکشویی "لکه را تا تازه است، تا زنده است، باید شست و پاک کرد...!
.
.
داستان کوتاه: شلوار سفید
احمد شاملو
دیدگاه  •   •   •  1394/03/21 - 16:27
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
رایا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
دیدگاه  •   •   •  1394/03/7 - 21:50
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
دخـــتری که ...
لاک هاش پریده و ناخوناش کوتاه بلنده ...
دختـــری که ...
موهاش ژولی و پولی و ابروهاش پُر شده
دختــــری که ...
براش مهم نیست آرایش داره یا لباساش لنگه به لنگه ...
این دختــــر خسته است .. افســـرده است ...
یه کم درکــــش کن ... !!
دستشـــو بگیر ببر شده حتی با زور بیرون... بگردون ..
براش پاستیل و اسمراتیس و لواشک بخـــر ..
براش گل بخر .. بهش محبت کن ..
بذار بفهمــــه دوستش داری ... قدرشو میدونــــی ...
این دختــــر ..
از دست کارایِ تـــو و بی توجهی های تـــو اینجوری شده !!
روز اول آشناییتون مگه اینجوری بود ؟؟ هان ؟؟!!
درک کن یه کم .. قــدر بدون ...
بفهـــــــم یه چیزایی رو .. !! سخت نیست !!
دیدگاه  •   •   •  1394/02/4 - 21:49
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
وضعیت تو خونه ما طوری شده که سعی میکنم بعداز برادرم و بابام نرم دستشویی . دمپایی های دستشویی رو دو متر دور تر در میارن . بابا بخدا لگنم درد گرفت . هروقت میرم دستشویی باید صد وهشتاد بزنم تا به دمپایی برسم .بیچاره خواهرم که قدش کوتاهتره شیرجه میزنه والا بخدا
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:08
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
اشک تو چشمات وقتی حلقه بست
وقتی حس کردی یه جا قلبت شکست
وقتی روز لعنتی کوتاه بود
هر زمان حس کردی آبان ماه بود..
وقتی گوش باد و بارون تیز شد
زندگی کردن ملال انگیز شد
کاسه ی صبرت اگه لبریز شد
آخره اسفندتم پاییز شد..
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
وقتی سیل اومد و دنیاتو گرفت
پیش چشمت یه نفر جاتو گرفت
وقتی بیخوابی امونتو برید
وقتی کارت به همینجاها کشید
تازه میفهمی چیکار کردی باهام
دیدگاه  •   •   •  1394/01/21 - 15:00
صفحات: 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12 13 14 15 پست بیشتر

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ