یافتن پست: #کوتاه

♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
تنهایی بد نیس
هرجور دلم میخواهد لباس میپوشم
موهایم را اگر فرصت کنم کوتاه میکنم
هر وقت توانستم میخوابم
ساعت ورود وخروجی در کار نیس
و
و
و
فقط یک ایراد دارد
لامصب شب که از خواب بیدار میشوم
طبق عادت میخواهم پتو را رویش بکشم که سرما نخورد
می بینم جایش خالیست............
دیدگاه  •   •   •  1392/07/6 - 17:40
+1
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یه دختر وقتی دلش میاد بعد از شکستنِ یه ناخنش 9 تای دیگه رو هم کوتاه کنه :| ببینین وقتی دلش بشکنه چیکارا که نمی کنه ..
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 19:11
+6
sayeh
sayeh
دلم ارامش میخاهد.
به اندازه خوردن ی فنجان چای کوتاه باشدیا به اندازه قدم زدن روی سنگفرش پیاده رو طولانی فرق نمیکند.....
فقط ان لحظه را میخاهم که تمام سلول های بدنم اروم میشوند.
دیدگاه  •   •   •  1392/07/3 - 11:46
+7
sara
sara
در CARLO
فکر کن جنگ بشه...
بعد با خواننده ها بریم به جنگ دشمن......
علیشمس: بده اون ک[!]نکوفُ دست علیشمس کُپلیِ موی فُکلی...
یاس: من کسی نیستم با این تیرا دردم بگیره ولی این زخمیارو کی میخواد گردن بگیره.....
سیاوش قمیشی؛من فقط عاشق اینم تو رو توی جبهه ببینم ،اونقدر زنده بمونم تا جنازتو ببینم......
ساسی مانکن: نارنجکا کوووووجا اَن؟ دنباله دامنِ کوتاهن...
هیچکس: میخوام برم تانکا بالا بالاتر یاسر یاسر مرکز با ما تا ابد...
تهی: کـُلتِ من گم شده و دنبال یک خشابه...
زدبازی:جبهه مال منه جبهه مال منه.....
تتلو : OoOoOoOoOoOoOOO­ ­ooOOo
دیدگاه  •   •   •  1392/07/2 - 10:29
+2
saeed
saeed
دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بارعاشقپسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.
در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد. او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت. دختر با دیدن پیکربرازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.
دختر موهایی بسیار سیاه ولی کوتاه داشت ووقتی لبخند می زد، چشمانشبه باریکی یک خط می شد.
در ۱۹ سالگی دختر وارد یک دانشگاه متوسط شد و پسر با نمره ممتاز به دانشگاهی بزرگ در پایتخت راه یافت. یک شب، هنگامی که همه دختران خوابگاه برای دوست پسرهای خود نامه می نوشتند یا تلفنی با آنها حرف می زدند، دختر در سکوت به شماره ای که از مدت ها پیش حفظ کرده بود نگاه می کرد. آن شب برای نخستین بار دلتنگی را به معنای واقعی حس کرد.
روزها می گذشت و او زندگی رنگارنگ دانشگاهی را بدون توجه پشت سر می گذاشت. به یاد نداشت چند بار دست های دوستی را که به سویش دراز می شد، رد کرده بود. در این چهار سال تنها در پی آن بود که برای فوق لیسانس در دانشگاهی که پسر درس می خواند، پذیرفته شود. در تمام این مدت دختر یک بار هم موهایش را کوتاه نکرد.
دختر بیست و دو ساله بود که به عنوان شاگرد اول وارد دانشگاه پسر شد. اما پسر در همان سال فارغ التحصیل شد و کاری در مدرسه دولتی پیدا کرد. زندگی دختر مثل گذشته ادامه داشت و بطری های روی قفسه اش به شش تا رسیده بود.
دختر در بیست و پنج سالگی ازدانشگاه فارغ التحصیل شد و در شهر پسر کاری پیدا کرد. در تماس با دوستان دیگرش شنید که پسر شرکتی باز کرده و تجارت موفقی را آغاز کرده است. چند ماه بعد، دختر کارت دعوت مراسم ازدواج پسر را دریافت کرد. در مراسم عروسی، دختر به چهره شاد و خوشبختعروس و دامادچشم دوخته بود و بدون آنکه شرابی بنوشد، مست شد.
زندگی ادامه داشت. دختر دیگر جوان نبود، در بیست و هفت سالگی با یکی از همکارانش ازدواج کرد. شب قبل از مراسم ازدواجش، مثل گذشته روی یک کاغذ کوچک نوشت: فردا ازدواج می کنم اما قلبم از آن توست… و کاغذ را به شکل ستاره ای زیبا تا کرد.

ده سال بعد، روزی دختر به طور اتفاقی شنید که شرکت پسر با مشکلات بزرگی مواجه شده و در حالورشکستگی است. همسرش از او جدا شده و طلبکارانش هر روز او را آزار می دهند. دختر بسیار نگران شد و به جستجویش رفت.. شبی در باشگاهی، پسر را مست پیدا کرد. دختر حرف زیادی نزد، تنها کارت بانکی خود را که تمامپس اندازشدر آن بود در دست پسر گذاشت. پسر دست دختر را محکم گرفت، اما دختر با لبخند دستش را رد کرد و گفت: مست هستید، مواظب خودتان باشید.
زن پنجاه و پنج ساله شد، از همسرش جدا شده بود و تنها زندگی می کرد. در این سالها پسر با پول های دختر تجارت خود را نجات داد. روزی دختر را پیدا کرد و خواست دو برابر آن پول و ۲۰ درصد سهام شرکت خود را به او بدهد اما دختر همه را رد کرد و پیش از آنکه پسر حرفی بزند گفت: دوست هستیم، مگر نه؟
پسر برای مدت طولانی به او نگاه کرد و در آخرلبخند زد.
چند ماه بعد، پسر دوباره ازدواج کرد، دختر نامه تبریک زیبایی برایش نوشت ولی به مراسم عروسی اش نرفت.
مدتی بعد دختر به شدت مریض شد، در آخرین روزهای زندگیش، هر روز در بیمارستان یک ستاره زیبا می ساخت. در آخرین لحظه، در میان دوستان و اعضای خانواده اش، پسر را بازشناخت و گفت: در قفسه خانه ام سی و شش بطری دارم، می توانید آن را برای مننگهدارید؟
پسر پذیرفت و دختر با لبخند آرامش جان سپرد
X
دیدگاه  •   •   •  1392/07/1 - 10:44
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
گاهی....

راهی برای رفتن

نفسی برای بریدن

کوله بارم بردوش

مسافر میشوم گاهی....

عشقی برای خواندن

بغضی برای شکفتن

خاطراتم در دست

بازیچه میشوم گاهی....

نگاهی در راه

اعتمادی پر پر

پاهایم خسته

هوایی میشوم گاهی....

فکرهایی کوتاه

صبری طولانی

صدایی در باد

زمستان میشوم گاهی....

روزهای رفته

ماه های مانده

تقویمم بی تاب

دلتنگ میشود گاهی....

جای پایی سرد

رد پایی گنگ

در این سایه ی تنهایی

چه بی رنگ میشوم گاهی.
دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 21:28
+1
saeed
saeed

پشت دیوارر حیاط


تو سکوت خلوت شب


با صدای نم نم بارون


من در آغوش تو


تو در آغوش من


چه لحظه زیبایی بود تورا بوسیدن


اما زمان کوتاه بود


و یک روز در پشت دیوار حیاط تنها به انتظار نشستم


تکیه بر دیوار زدم و گریه کردم


چون تو دیگر در آغوشم نبودی


تا گرمای تو قلب سردم را دوباره زنده کند


ولی یک خاطره زیبا در پشت حیاط یک ویلا بر جای ماند

دیدگاه  •   •   •  1392/06/26 - 20:42
+3
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥
یک نخ سکوت به یاد حرفهایی که همیشه قورت داده ام …
یک نخ بغض به یاد تمام اشک های نریخته …
کمی زمان لطفا ، به اندازه یک نخ دیگر ، به اندازه قدم های کوتاه عقربه …
یک نخ بیشتر تا مرگ این پاکت نمانده !
دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 23:16
+2
♥ نگار ♥
♥ نگار ♥



روز مرگم

در آخرین نفس

فقط یک چیز بہ او خواھم گفت:

اونطورے نہ...

اینطورے مےرن...


کوتاه شود



دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 21:45
+2
nanaz
nanaz
آقای محترمی که فکر میکنی غیرت یه مرد به گیردادن به حجاب زنشه... محض اطلاعاتت، ما مردی رو که جرات کوتاه کردن نگاه هرز مرد دیگه به زنش رو نداره، اصلا مرد نمیدونیم که بخوایم در مورد غیرتش حرف بزنیم...
گفتم که بدونی...
دیدگاه  •   •   •  1392/06/25 - 18:31
+10

تفکیک

جستجو برای
نوع پست توسط در گروه تاریخ